اگر بخواهم در یک جمله احساسم را به این اجرا بیان کنم با تمام احترام می توانم بگویم یکی از ضعیف ترین کارهایی که در این مدت دیده ام. تئاتری با ریتمی کند، خسته کننده، بازی های خشک و دیالوگهایی که بوی حفظ شدن می داد و داد و فریاد های بی مورد.انرژی های تقسیم نشده. دیالوگهای غیر مرتبط.کش دار کردن بی مورد کاری که می شد در یک ساعت تمام شود. دارم کم کم به این نتیجه می رسم که اجراهای سالن اصلی از کیفیت بالای برخوردار نیستند!از نکات کم ولی مثبت این کار می توان به دکور زیبا و نور پردازی مناسب اشاره کنم و بازی تقریبا قابل قبول فریدون محرابی و مهران رنجبر.که آن فکر میکنم از نبوغ شخصی شان بود و کمکی به کل این اثر نداشت.خانم رهنما که فکر می کنم هنوز فکر می کرد جلوی دوربین است و می تواند برداشت های متعدد و پشت سر هم داشته باشد. چندین بار اسم شخصیتها را اشتباه و دیالوگ ها را جابجا گفتند.حتی نتوانستند وجود تراس و انگیزه ی شخصیت ها برای خودکشی از روی آنرا درست به مخاطب بفهمانند.من تا آخر تئاتر فقط و فقط برای احترام به کسانی که دور و بر من نشسته بودند و نمی خواستم تمرکزشان بهم بخورد نشستم.در حالیکه آقای حمید رضا نعمی و خانم رویا افشار وسط اجرا رفتند! و در آخر بابت دیر رسیدن به خانه مواخذه شدم!!!.