در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | پوریا صادقی درباره نمایش درخت شیشه‌ای آلما: خط داستان و کاراکترپردازی آلما: آلما دختر صاحب کارخانه است. که با
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 05:51:25
خط داستان و کاراکترپردازی

آلما:
آلما دختر صاحب کارخانه است. که با پدر و مادرش زندگی میکند و از طبقه مرفه. یکی از علایقش آثار آنتیک و عتیقه است. در کنار موسیقی، نوشیدنی، رقص، سکس، غذا.
آلما در خلال جنگ دوم و در دوره ای که انگلستان توسط ژرمن ها تصرف شده، عاشق یک سرباز آلمانی میشود.
عشقی که باعث عقب نشینی نازی ها از انگلستان میشود! سرباز آلمانی توسط همسایه لو داده میشود و مجبور به فرار و ترک دختر می شود و هرگز خبری از او نمی آید. آلما تنها می ماند و هیچ حرفی از این عاشقی به ژوزف نمیزند.
در نظر داشته باشیم این یک داستان رئال و واقعی نیست. پس نباید طبق وقایع تاریخی باشد.

ژوزف:
ژوزف و دختر دیگری عاشق و معشوقند. وضع مالی ... دیدن ادامه ›› خوبی ندارد و از طبقه متوسط است. به عنوان حسابدار در کارخانه پدر آلما کار میکند. همزمان با رابطه اش با آن دختر، با آلما آشنا می شود. برای پیشرفت در زندگی، معشوقش را رها می کند و با آلما ازدواج می کند. علایق مورد توجه آلما را دنبال و برآورده می کند، به جز گوش کردن به موسیقی. کم و بیش صرفه جو و مقتصد است. به غیبت کردن علاقه دارد. بواسطه دامادسرخانه بودنش کنترل زیادی روی زندگی ندارد. و عاشق پیشه است.


دختر(معشوق اول):
دختر، بعد از رها شدن توسط ژوزف، داستان زندگی خود را در کتابی می نویسد و به امید اینکه به دست آلما برسد برای او میفرستد. کتاب اما بدست پدر و مادر آلما میرسد. آنها کتاب را می خوانند و تصمیم میگیرند آنرا از بین نبرند تا کتاب مدتها بعد به آلما میرسد.
دختر خود را از درختی حلق آویز می کند و روحش بواسطه ی کتاب برای انتقام سراغ ژوزف می آید. خاطراتی که با ژوزف داشته است را یادآوری میکند. همینطور خاطرات عاشقانه آلما و سرباز را که برای ژوزف تازگی دارد. حالا ژوزف باید بین آلمایی که میشناخته و آلمایی که روح دختر به او نشان داده یکی را انتخاب کند.

پایان:
ژوزف بعد از مدتی سرگردانی و بلاتکلیفی با اطلاعات جدیدی که از گذشته آلما بدست آورده کنار می آید و به زندگی قبلیش بر می گردد.

نوع پیچیده تر و ساده تری از روایات هم هست که من این رو بیشتر می پسندم.



________
هیچ دلم نمیخواست نمایش رو تو ذهنم خورد کنم و از لا به لای خورده هاش داستان رو در بیارم. اما امروز پست های نمایش رو خوندم و دیدم تقریبا تمام اعتراضات و کلافگی ها نسبت به نبود یا ناقص بودن داستان بوده. با اینکه معتقدم این نمایش داستانگو نیست و نوع و نحوه روایت اهمیت اصلی رو داره، به امید اینکه مختصر کمکی به روشن شدن نمایش بکنه، نوشتم.
تصوری ندارم چطور میشد این چند خط رو زیباتر و جامع تر و تجربه پذیرتر از این که دیدم، نمایش داد…
حالا یه شیشه عطر شکسته برام مونده که عطرش ریخته و رفته و فقط می تونم گهگاهی یه ذره تیکه های بزرگترش رو بردارم و بو کنم. آلمایی که خورد کردم.
میم، Samira و celine این را خواندند
سپهر، یاسر متاجی، فرزاد جعفریان و حسین تاجیک این را دوست دارند
پوریا ایشالا امسال برات پر باشه از اجراهایی شبیه آلما که انقدر سر ذوق بیای

می دونم گفتی چند وقتی تهران نیستی ولی اگر برگشتی و رسیدی ژپتو رو ببین
۱۱ آبان ۱۴۰۰
یاسر متاجی
آقا دوخط آخر اشک ما درآورد به حال خوب بگذره پوریای عزیز ولی خب من نکته‌ام اصلا درباره‌ی قصه کار نبود که توقع هم نمی‌ره از این دست اجراها که قصه‌محور باشن الان پای این پست حقیقتا دیگه بیش ...
خودمم حال بهتری نداشتم ?

درست میگی یاسر جان. امیدوارم دست بده و یه موقع حضوری گپ بزنیم ?
۱۱ آبان ۱۴۰۰
ریگولتو (rigoletto)
دوست عزیز گروه تئاتر «ریگولیتو»، نمایش تازه‌ی ما به نام «پناه‌کاه» از ۲ تیر در تماشاخانه‌ی ایرانشهر اجرا خواهد شد. امیدواریم شما را در سالن نمایش ببینیم.

لینک تیوال: https://www.tiwall.com/p/panahkah2
۲۶ خرداد ۱۴۰۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید