در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | رضا بهرامی: سلام به دوستان تئاتر دوست دیوار نشین. من رضا بهرامی هستم.آنچنان که می
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 02:50:45
سلام به دوستان تئاتر دوست دیوار نشین.
من رضا بهرامی هستم.آنچنان که میدایند.شاید هم ندانید.
راستی چه خوب میشود اگر برای این دیوار قسمتی هم به عنوان "پنجره" تعبیه کنیم تا هر کس دلش گرفت برود پنجره را باز کند و به اندازه یک نفس دلش باز شود.میشود آنجا را اختصاص بدهیم به کارهای آوانگارد یا کارهای بسیار خوبی که در عرصه هنر توی این مملکت اتفاق میافتد(اگر بیافتد).گاهی هم بد نیست خوشحال بشویم.
بقیه دیوار هم بماند برای دلخوریها و ناراحتی هایمان از نمایشهایی نظیر صدسال تنهایی و تراس وفیلمها و خلاصه 80 درصد تولیدات هنری فخیم مان!
الغرض
من رضا بهرامی هستم....این را گفته بودم ببخشید.
نمایشی را میخواهم آماده کنم برای جشنواره دانشجویی و خوشحال میشوم اگر آنرا با همکاری دیوار تئاتر شهر انجام دهم.هرچند ترجیح میدهم اگر قرار شد انجام بشودو بروشوری آماده شد فقط اسم گروه "دیوار"تویش باشد.عبارت تئاتر شهر کمی آزار دهنده است به نظرم.
این نمایش از روی یکی از متنهای خودم ساخته ... دیدن ادامه ›› خواهد شد. متنی با این عنوان" بیایید برقصیم،صدای ساز میاید".متنی که مال همین روزهاست!
به همین خاطر اولاتقاضا میکنم از همه دوستان علاقه مند که نمایشنامه را بخوانند و حتی اگر تمایلی به همکاری ندارند؛نظرشان را،نقدشان را،پیشنهادشان را بدهند.
دوما،دوستانی که تمایل به همکاری دارند،(بازیگری،طراحی وساخت دکور،موسیقی،ویرایش متن حتی و...)بعد از خواندن متن همانجا توی وبلاگ یا زیر همین پست آمادگی شان را اعلام کنند تا برای بقیه مسیر تصمیم بگیریم.
سوما از آقای "هسته راهبردی سایت"تقاضا میکنم راجع به عملی بودن این قضیه و امکان اجرا شدن آن ونحوه همکاری توضیحاتی را زیر همین پست بفرمایند.و ...همین.
نمایشنامه هم این زیر است:
http://2saatsardard.blogfa.com/post-134.aspx
رضا جان در اولین فرصت نمایشنامه رو میخونم...

هر کمکی از دستم بربیاد خوشحال میشم انجام بدم
کارهایی مثل : چای ریختن برای عوامل ، تی کشیدن صحنه و ....

۰۸ آذر ۱۳۹۰
ممنون از حرفهای خوب و درستت امیر گ_ی.موافقم با تو که آدمی که حرف میزنه مسئولیتش سنگین میشه.من هم سعی کردم حرف نزنم.اما اون دوتا نمایش واقعا دیگه به اینجام رسوند.با همه این قضایا حتی اگر حرفی هم نزده بودم این مسئولیت رو در خودم داشتم که اولا تمام تلاشم رو برای ارائه یک کار خوب بکنم وثانیا اون نمایش رو صادقانه برای مخاطب اجرا کنم.راجع به نمایشنامه.جاهایی رو باهات موافقم.نقص داره.طبیعیه.برا همین گفتم که ایراداشو بهم بگید.و ممنونم ازت.ولی یه جاهایی رو داری کاملا اشتباه میکنی راجع به احمد و رحیم و مرگش و...شاید هم اشتباه نباشه وبرداشتت این باشه.که باز این به نفع نمایشنامه منه که جای فکر وبرات گذاشته.اما جاهای دیگه رو باهات موافقم و امیدوارم توی اجرا اصلاح بشه.
مرسی نیکو.وتبریک!:)
۱۰ آذر ۱۳۹۰
نمایشنامتونو خوندم، خسته نباشید به عنوان یه مخاطب عام خواستم نظرمو بگم به نظر من داستان خیلی کلیه، نمی دونم میتونم منظورمو درست بگم یا نه یعنی به نظرم کل داستان مثل تیتر یه مقاله میمونه جزییات داستان خیلی کمه که این از جذابیت کار کم میکنه. مثلاً اینکه رحیم داستان فقط چون سواد دارد متفاوت است. متن برای جذابیت بیشتر به یک نوع اجرای غیر کلیشه ای و خلاقانه احتیاج داره. در ضمن متوجه نقش نیره داستان نشدم، به نظرم هم ارز نقش مادر رحیم نبود البته اگه مقصود این بوده که باشه. امیدوارم نظر غیر کارشناسانه من هم به دردتون بخوره، ممنون از اینکه نمایشنامه زیباتونو به اشتراک گذاشتین
۱۲ آذر ۱۳۹۰
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید