کاش میشد کلمه بود و در بین کلمات احتمال بودم و به کتابخانه شهید علی شمس میشدم....
تسلط شمس بر تاریخ و ادبیات آنقدر رشک برانگیز است که دوست داشتم لغتنامهی نمایشاش بودم و فحشی نثارش کنم که الدنگ بس است این همه فخر فروشی بس است....
علی شمس افسار تاریخ را در دستش گرفته و روایتی درهم تحویل میدهد و این پیچیدگی نهایتا قیامتی را قائم میکند که اگر پیش از این یوسف بودم، پس از این یوسف زاینده خواهم شد....
روزگارِ تباه دانایان در سلطه نادانها تلخترین تراژدیست و احتمالات به زیبایی این تراژدی را به تصویر کشیده. فرم و محتوا بینظیر در خدمت هم هستند. این نمایش برای یکبار دیدن نیست و حتما دوباره به تماشایش مینشینم.
در آخر بگم که دوست داشتم علی شمس را پایان اجرا میدیدم و از او میپرسیدم خدا در قبالِ این نمایش چه معاملهای با تو کرده؟! :)))
دم همه عوامل گرم. خدا قوت