دولت عشق آمد و من دولت پاینده شدم
مولانا صفت قیامت را ابتدا از قرآن آموخت. واقعهای که " خافِضه الرافعه " است. یعنی زیر و زبر کننده. آنگاه این قیامت را در مصاحبت با شمس تبریزی تجربه کرد. مرده بود و زنده شد ، گریه بود و خنده شد ، فانی بود و پاینده شد. و چندان زیر و زبر شد که اگر یوسف بود اینک یوسف زاینده شد.
وه چه بیرنگ و بینشان که منم
کی ببینم مرا چنان که منم؟!
مولانا این بیرنگ و نشان را چگونه میتوان شناخت؟ ما پدیدهها را از طریق مولفههایی همچون رنگ و بو و مزه شناسایی میکنیم. رنگِ مولانا ، شمس تبریزی است. نشانِ مولانا هم شمس تبریزی است. برای شناخت مولانا باید شمس را شناخت. عاشق را باید از معشوق شناخت.
جمله معشوق است و عاشق پردهای
زنده معشوق است و عاشق مردهای
مولانا در " فیه ما فیه " مینویسد:
" حیف است به دریا رسیدن
... دیدن ادامه ››
و از دریا به آبی یا سبویی قانع شدن. آخر از دریا گوهرها و صدهزار چیزهای مقوّم برند. از دریا آب بردن چه قدر دارد و عاقلان از آن چه فخر دارند. "
و مولانا همان دریاست و حیف است از آن دریای پهناور به سبویی قانع شدن. اگرچه ما در شناخت مولانا و جهانبینیاش قاصریم و در این سخن هیچ تکلفی نیست ولی وجود چنین آثاری در قدم نهادن در مسیر شناخت حضرتش بسیار موثراند. زهی سعادت ، زهی عشق استاد غریبپور🙏 شما که اپرای عروسکی ایرانی را بنا نهادی تا فرهنگ و هنر و ادب ایران را در بهترین شکلش عرضه کنید.
مال را کز بهر دین (هنر) باشی حمول
نعم مال صالح خواندش رسول
.
سلام و درود بر مولایِ ما جلالالدین و شمس تبریزی و سلام بر دوستداران این دو.
.
پ.ن(بیربط): من مثنوی معنوی را با تفسیر دکتر سروش پیش میبرم.