در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | یاسمن اسمعیل زادگان درباره نمایش سگ سورتمه: گورستان خانوادگی نمایش «سگ سورتمه» اثر «سینا نصرالهی» که اقتب
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 15:01:26

گورستان خانوادگی



نمایش «سگ سورتمه» اثر «سینا نصرالهی» که اقتباسی است از نمایش‌نامه‌ی «کار خانگی» به قلم «فرانتس کسافر کروتس»، در یک فضای مطرود، حزن‌آلود و تیره‌ و تار با گفت و گوهای روزمره و آشنا میان ۵کاراکتر که کم و بیش، خط انفصال و ناسازگاری در کلماتشان جان می‌گیرد، شروع می‌شود و مخاطب به آرامی وارد گورستان زناشویی ویلی و مارتا می‌شود و درمی‌یابد که ویلی، کاراکتر بی‌رمق و بی‌مسئولیتی است که به دلیل مصرف بیش از حد الکل، تصادفی داشته و دچار آسیب جدی شده و به تبع این حادثه اما توانایی بیرون کار کردن را از دست داده و خانه‌نشین شده و در خانه، کار بیهوده‌‌‌ و عبثی را انجام می‌دهد و تلاشی برای بهبود اوضاع نمی‌کند. همین جریان پریشانی، آشفتگی، معناباختگی زندگی و اساس خانه و خانواده را به سمت فروپاشی و خاموشی برده است. خانواده‌ای که پدر و مادر از حقایق ... دیدن ادامه ›› زندگی و تعهداتشان غافل شده و کرامت، چهارچوب‌های اخلاقی و احترام و هر آنچه بنیان خانواده را معنا می‌داده، زیر پا می‌گذارند و از مسئولیتشان شانه خالی می‌کنند و بدل به سوژه‌ی تهی می‌شوند که تنها در توهمات و تصورات، قرینه‌ی عینی‌شان را می‌یابند. زندگی که با ناگفته‌ها، دروغ‌ها و توهمات از درون پوسیده و نفس‌های آخرش را می‌کشد.
تمهید قابل توجه‌ای که کارگردان در راستای ورود به مسائل کاراکترهای روی صحنه به کار می‌بندد، این‌ است که گذشته و حال این خانواده را به موازات جلو می‌برد و با حرکت در میان این دو زمان، با نشان دادن دور مانده‌هایی عمیق‌تر و مخوف‌تر از آنچه که ما به واقع با آن مواجه هستیم، به نوعی ابقا و انباشت گذشته در حال را مقابل چشمانمان می‌آورد و با ترکیب انگاره‌ها، تداعی‌ها و تباهی‌های همیشه تنش‌زای گذشته‌ای که بار سنگینی است بر حال، گذشته‌ای که به زعم «ژیل دلوز» هنوز «هست»؛ تا ابد هم «هست» و اساسا با «هستن» اینهمان شده است، پایه‌های سست این خانه‌ را به لرزه در می‌آورد. خانه؛ مکانی که باید جایگاه امنیت، شادی و یکدلی باشد، در این صحنه اما متروکه‌ای است معلق که حتی، گام برداشتن بر روی زمین سستش، خطرآفرین است و از نگاه سرد و بی‌روح اهالی‌اش، درمی‌یابیم که رویاهایشان سالهاست که همان‌جا دفن شده است.
«سینا نصرالهی» در «سگ سورتمه» به ظرافت، و با از بین بردن کارکردهای درونی خانواده مثل ارضا نیازهای افراد به‌طور مشروع و معقول، تکامل افراد و استقلال آن‌ها؛ چهارچوب‌های این نهاد را فرو می‌ریزد. نهادی که با تحقق فرد شکل می‌گیرد؛ با احساس عشق شروع می‌شود که پایه آن عقلانیت است و در درون آن مفاهیمی از قبیل پیوند زناشویی، عشق، تملک، ثروت و منابع مالی و... موضوعیت پیدا می‌کنند. او تمام متغییرهای کلیدی خانواده را زیر و رو می‌کند و با مرگ کوچک‌ترین و حساس‌ترین عضو این خانواده و کشیدن پارچه‌ای سفید بر روی پیکر بی‌جانش او را می‌پو‌شاند، به آرامی دفنش می‌کند و بر روی خاکش، گل می‌گذارد و هرآنچه که بوده است را منهدم می‌سازد.

در نهایت می‌توان گفت هرآنچه که بر روی این صحنه شکل می‌گیرد اعم از کاراکترها، روابطشان، مناسباتشان، صحنه، لباس و المان‌های دیگری که در دل اثر مستترند، به تلخی این اثر می‌افزایند. از برخورد اول مخاطب با اثر که از دکور صحنه و انسان‌های جدا افتاده‌ای که کنار هم نشسته‌اند گرفته، تا صداها و کلماتی که از سکوت می‌آیند، گسترش می‌یابد و فضا را پر می‌کنند و لحظه‌ای دیگر ناپدید می‌شوند.
«سینا نصرالهی» در این جهان پساویروسی توانسته در نمایش حزن‌آلود، تاریک و یخ‌زده‌اش، با بازیگران جوانش و صحنه‌ای که در راستای پیشبرد سنگینی و تلخی اثر، طراحی شده است اجرای قابل قبولی را به صحنه بیاورد، اگرچه پایان‌بندی آن به یکباره انفصالی است از کل اثر و یا به نوعی مکانیزمی دفاعی است نسبت به تمامی جریانات نمایش، اما در مجموع ترکیب حساب‌ شده‌ای را به کار می‌بندد و به زیبایی، با لباسی که نشان و نماد آدمیت است، دور ریختن جان آدمیت را نشان می‌دهد و مخاطب را درگیر می‌سازد.




یاسمن اسمعیل‌زادگان