نگاهی به نمایش «هاری یا سرگذشت مردی که به هنگامه ی تولد هر دو دستش پر از خون بود»
گُنگ خواب دیده
کیارش وفائی
نمایش «هاری یاسرگذشت مردی که به هنگامه ی تولد هر دو دستش پر از خون بود»به نویسندگی و کارگردانی افشین زمانی، جزو آثار نمایشی است که بسیار متکی به مقوله روایت است. روایتی که در آن جزئیات، نقطه اتکایی مهم تلقی میشود. نقطه اتکایی که قابلیت آن را دارد شرح اتفاق یا ماجراهای طراحی شده در جهان متن را به گونهای شرح بدهد که در ساختار کلی نیز کارکردی همانند جزئیات داشته باشد. بنابراین باید اشاره داشت اهمیت جهان متن با پیرنگ اصلی و خرده پیرنگها
... دیدن ادامه ››
نقش بسزائی در باورپذیری مخاطب دارند. لذا هم راستا بودن مولفههای روایت بعنوان اهرمهای موثر در جهان متن سبب میشوند هر جزئی برای خود تعریفی مجزا داشته باشد و قطعهای از پیکره پازل در ساختار کلی شود. البته این تمهیدات فارغ از باورپذیری و همراه شدن مخاطب با اثر، راهکاری مناسب جهت فراهم آوردن فضایی برای کشف و شهود است. حال این کارکرد با پیروی از پیش آوردن دادههای علت و معلول میتواند تغییرات قابل ملاحظهای را در جهان متن جهت اوج و فرودهای روایی شکل بدهد.
اهمیت این داشتهها باتوجه به فضای رعبآور، مالیخولیایی و در هم تنیده با اضطراب انگیزهای را پیش میآورد تا جهان اثر دارای پتانسیلی چند وجهی از کارکرد خرده پیرنگها و تاثیراتی که به آنها اشاره شد را به تصویر در آورد. اهمیت این طراحی که در جهان متن ریشه دوانده با تاکید به جهت نمایشی شدن روایت، لازمهای مفید تلقی میشود که هر یک از شخصیتهای این نمایش با باوری مختص به خود نسبت به درک فضا و پیشبرد روایت در صحنه حاضر شوند. حال در این راستا هر شخصیت بعنوان راوی نقشی را ایفا میکند که هر یک با خرده پیرنگی در تلاش برای تکمیل قطعات پازلی هستند که بر اساس خواسته ساختار کلی جهان متن طراحی شده است. لذا باید اشاره داشت این درهم تنیدگی از سوی دیگر مخاطب را بعنوان شاهد در نظر میگیرد که از ابتدا تا پایان با شخصیتها، اتفاقها و هر جزئی که در درام موثر است همراه شود و حتی در اوقاتی همذاتپنداری کند. البته که میزانسنهای طراحی شده در این اثر باتوجه به محدوده خاصی که در صحنه برای بازیگران جهت ایفای نقش و بروز تواناییهایشان مورد نظر قرار گرفته استمیتواند گزینهای قابلتوجه باشد.
از نگاه دیگر باید گفت نمایش «هاری یا سرگذشت مردی که به هنگامه ی تولد هر دو دستش پر از خون بود»ترکیبی از باید و نبایدهایی ست که وسوسه خواستن، حرص و طماع بودن و نشت خیال به جهان واقعی را در کنش و واکنش کسانی شرح میدهد که میان بودن و نبودن دائم مردد هستند. لازمهای که غلیان قدرت و کاستیهای درون را به وضوح نمایان میسازد که سایر طراحیها اعم از لباس، نور، گریمهای غلو شده و نتهای موسیقی را به فراخور اوج و فرودهای روایی ریتم میدهد تا برونریزی شخصیتها در ازای مخاطب شاهد بیش از پیش به باورپذیری سوق پیدا کند.
لذا دیدگاه نویسنده و کارگردان در راستای توانایی بازیگران شرایطی را برای مخاطبان فراهم میکند که هر یک بتوانند از زاویه دید خود برداشتی متفاوت را گاهی بعنوان مخاطب و در زمانی در مقام قاضی رقم بزنند. در نهایت اینکه جهان متن با زبانی خاص و جهان اثر با پیرنگ اصلی و خرده پیرنگهایش، عنوان نمایشی قابل دفاع را شامل میشود که پایانبندی درستی را رقم میزند. پایانی که در آن مرز مشترکی بین رویا و واقعیت را پدید میآورد.