خوشحالم که اسبهای انباری را دیدم. به توصیهی آقای امید طاهری منتقد. شبهای آخرشانست.
این تئاتر دربارهی ماست. دربارهی من و شما که هر روز در این خیابانها و در خانههای پدرانمان راه میرویم و سرکوب میشویم و بعد آرامآرام تبدیل میشویم به همان نظم فاسد سرکوبکنندهمان؛ برای سرکوب دیگری.
این تئاتر دربارهی جوامع توتالیتاریستیست. جالب آنکه برای زن ایرانی این تئاتر از در ورودی سالن چهارسو شروع میشود. آنجا که دو تا بادمجوندلمهای نشستهاند و به زنان تذکر میدهند.
صفحهی من زیرِ نظرست. ممکنست همین چند خط باعث شود باز در آینده برای کار تئاتر دچار مشکل بشوم. این هم ادامهی این اجراست در بیرون از سالن چهارسو .