برشت نمیخواست تماشاگر را دچار احساسات کند به اصطلاح مخالف همزاد پنداری بود او میخواست تماشاچی قضاوت کند البته چپ ها اومدن اصولی را بشکنن ولی موفق نبودند گودار هم همین نظر را داشت اینها میخواستند انسان را از استوره مایوس کنند و در مقابل تکنولوژی قرار بدهند جالب اینجا است که خودشون هم مخالف تکنولوژی بودند برشت بیشتر دوست داشت دیوار بین تماشاچی و بازیگر را بردارد فاصله گذاری را با خودش آورد البته پس از گذشت هفتاد سال اینها هم چیزی در چنته ندارند جز تکرار ایده های قبلی مثلا آیزنشتاین تئاتری به اجرا درآورد که دایم صدای چکش زدن و آهن و فلزات به گوش میرسید که بگوید مثلا تکنولوژی ایراد دارد ولی نمایش پس از چند هفته به بن بست رسید بعلت سر و صدای فلزات و با استقبال مواجه نشد برعکس فیلم رزمناو پوتمکین که البته برخی ها گفتند کارتنی در جهت حمایت از ایده مارکس