هفتهٔ گذشته کار را دیدم. دیدن متن اکبر رادی اینقدر کامل و روان واقعا جذاب بود. میزانسنها دقیق و بدون خطا بود و بازیگرها دقیقا جایی که باید باشن حضور داشتند و بدون ذرهای خطا با مهارت و تساط نقششان را بازی میکردند. بهروز پناهنده و کهبد تاراج مقابل هم تناقض کاملی را نشان میدادند که میل همیشگی مخاطب به دیدن تضاد را ارضا میکند. بازی روان امیر عدل پرور در نقش امیر آنتونی یک تصویر کامل از بازی خوب بود. دیالوگهای روان و بینقص و استفاده کاربردی از بدن نقش امیر آنتونی رو تبدیل به مثال خوبی برای بازیگری کرده بود. کهبد تاراج تمام ویژگیهای منفور بودن را به بهترین شکل نشان بود و همین ویژگیها گیرایی نقشش را چندبرابر کرده بود.
جز تعریف دو نکته رو بگم اینکه راه و کاری آماده کرده بودند وقتی بازیگرها پشت به تماشاگر هستند صحنه صداشون رو نخوره و مخاطب بشنوه خیلی اتفاق خوبی بود اما چندجا باز هم پیش میومد که صدای بازیگران پشت به صحنه (بدون میکروفون) کامل شنیده نشه و نکته دیگه پایان اثر انگار بیش از تمام اجرا بزرگنمایی داشت. متن شکل رئالی پیش میره اما پایان بخاطر نوع میزانسن و حرکت بازیگر کمی از بافت اجرای اصلی جدا میشه. البته که این نظر شخصیه وخب چیزی از زیبایی اجرا کم نمیکنه.