سرآغاز
وقتی صحبت از تئاتر میشود نکتهی اولی که باید به آن توجه کرد روح و اعتبار تئاتر است که در این اجرا جریان دارد. روحی به وسعت تلاش و پشتکار و عشق در تک تک بازیگران دیده میشود.
و اما اجرا؛ از پرداخت تا محتوا
از ایرادات اصلی این اجرا نبود روند منسجم و مناسب در نویسندگی اثر است. در این دنیایی که تعلیق و استعاره در آثار هنری موج میزند و مخاطب انتظار پیچیدگی محتوایی دارد چنین اثری که فقط به مفهوم عشق آن هم بیهیچ پیچیدگی ای بپردازد جایگاهی ندارد. این اثر قصد دارد با مفهوم کلی و نامفهومی از عشق به مخاطب تلنگر بزند. اما کدام تلنگر؟ وقتی ما نه کیفیت عشق را میبینیم نه ارتباط عاطفی و روایی داستان را درک میکنیم مجبوریم درگیر روند موسیقایی اثر بشویم که درعین زیبایی فقط چراغهایی هستند که مسیر داستان را روشن میکنند تا مخاطب از بیمحتوایی خسته نشود.
یک کلام؛ در این اجرا اصلا ما روندی نداریم. همه اتفاقات با مهندسی معکوس در دقایق داستان نشستهاند تا مخاطب موسیقی بشنود. موسیقی ای که گاهی
... دیدن ادامه ››
چنان خستهکننده میشود که مخاطب با این احساس که به کنسرت آمده خودش را دلداری میدهد.
گاهی نوشته چنان از دست اجرا در میرود که شخصیت منشی صحنه (در داخل روایت) بیدلیل وارد شوخیهای سطح پایین میشود، نقال به شدت درگیر بیان اشتباه میشود، بازیگران از کادرهای اشتباه رو به تماشاچیان مینشینند و همه و همه وقتی یک شخصیت داستان روایتی آواز گونه میخواند به فراموشی سپرده میشوند.
این اجرا یک روند کاملا گسسته است که به سختی به هم وصل شده و تا نیمه اول داستان بیجهت قصد کشاندن مخاطب به داستانی را دارد که گنگ و بیمحتواست.
پیمان شیرپور منتقد و کارشناس فرهنگی