در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | مریم خیابانی درباره نمایش داری اون جا چی کار میکنی؟ و چند اپیزود دیگر ...: "چشمانِ دیگران" آنچه پیش روی خود دیدید... همان مسیری است
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 09:17:49
"چشمانِ دیگران"

آنچه پیش روی خود دیدید... همان مسیری است که از خانه تا مدرسه تا اکنون در این سن برای شما تعریف شده است
و چه نیک اگر این مسیر را طی نکردید
.....................................................................................................................................................................................................................................
شل سیلورستون، فقط نویسنده ی کودک نیست، نویسنده ای است "درباره ی کودکی". مخاطب نمایش داری اونجا چیکار می کنی، همچنان بخشی از وجوه رشدی ماست. انسانی در ارتباط همیشگی با چشمان دیگری، که این ناظر می تواند مادر باشد، یا پدر یا معلم یا هر به اصطلاح مراقب دیگری. پرده اول، یادآور مچ گیریهای بسیار از خانه تا مدرسه است، و این سوالِ همواره رعب آور: اونجا داری ... دیدن ادامه ›› چیکار میکنی؟

کودک ِ همیشه مواخذه شده ی درون، در هر سنی که باشد، از ترس کرده ها و نکرده ها تلاش در پنهان کردن دارد. ابتدا چیزهای دیگر پنهان می شود (مانند همان به ظاهر لاک ساده)، بعد چیزی از خود (مثلا ناخن)، کم کم خودِ خود (مثل یک هویت جنسی دیگر)، و این روند تا جایی پیش می¬رود که میل به پنهان کردن آن دیگریِ ناظر پیش می آید و شاید هم مهو کردن... لئونارد "دیگر نمی خواهد دیده شود".

و چه موقعیت بجایی برای این پنهان شدن: "توالت"! یکی از پنهانی ترین فضاهای خانه، جایی برای مواجهه انسان با شخصی ترین بخش خود، شخصی ترین و پنهانی ترین اعمال خود. جایی برای مخفیانه گریستن، فکر کردن، یا حتی سیگار کشیدن!

نمایش دو نقطه اوج دارد، آغازی تاثیرگذار با هارمونی موسیقی، ویدیو، و بازی تاثیرگذار بهادر باستان حق، و اوجی دیگر برای طرح ایده اصلی نمایش در اپیزود "ژستن ممنوع"... باز هم تاثیرگذارترین بازی ها، و تخیل ها، و خلق موقعیت ها.

میل انسان به ژستن، به رفتن به ناکجاها، کشف ناشناخته ها، به آنجا که محدودت می کنند، ممنوعت می کنند، به جایی که رفتارگراهای حوزه آموزش و تربیت، روی پلید انسان می دانستند، که لازم است از آن دور نگاه داشته شود، لازم است فضایی امن و آموزش صحیح برای اصلاح در پیش گرفته شود. در این مسیر است که پایگاه امن و ناامن ساخته می شود، روابط ناامن، عشقهای ناامن، و تنها پایگاه امنیت، همان نخ متصل به مادری است که در بزرگسالی به اجبار در بدترین و پوشالی ترین موقعیت، بریده می-شود، و از نظر کودکِ وابسته ی ناایمنِ نابلند در فهم خود، که همواره در تلاش برای سرکوب و منع خود بوده، آن دیگریِ مجبور کننده هم باید محو شود، ... این انسان، رها و تنها می ماند، بی تخیل، در آخرین اقدام، اسبِ خیال کودک خود را نیز هلاک می کند .... و جایگزین آن چیزی نیست جز یک موتور! آنچه لایق انسانِ ماشینی شده است، از طرف بهترین بابای دنیا.
..............................................................................
امیدوارم این اثر با توجه به قابلیت های بسیاری دارد، بن مایه ی عمیق و کارگردانی دغدغه مند و متفکر، بازی های روان، استفاده مناسب از موسیقی و ویدیو، در آینده بتواند با تغییراتی در سالن های دیگر و برای مخاطبان بیشتری نمایش داده شود.

پی نوشت1: به عنوان یک متخصص فضا و مکان عرض می کنم: توالت را جدی بگیرید! یکی از عمیق ترین و فلسفی ترین فضاهای زیست بشر بوده، هست و احتمالا خواهد بود.

پی نوشت2: بخش آغازین نمایش (داری اونجا چیکار می کنی) و اپیزود "ژستن ممنوع" برای من به قدری قوی بود که می توانست یک نمایش کوتاه مجزا باشد فارغ از بخش های دیگر، همین قدر مینیمال، کوتاه و عمیق.

پی نوشت 3: ذائقه من با خشونت کمتر سازگارتر است، شاید بهتر باشد بگویم دیگر توان این بار نیست. دنیا، نیاز به خیال پردازی -بخوانید - imaginationبیشتری دارد. شاید به همین دلیل اپیزود "ژستن ممنون" تاثیرگذارتر بود و یا به همین دلیل، علی رغم اینکه دغدغه ای که در اثر فعلی دیدم، با دغدغه کنونی من به عنوان یک مدرس، معلم و مادر، همسوتر بود اما کار قبلی کارگردان، هتل کوهستانی، شکل بدیع تر و دلنشین تری برایم بود. هرچند این اثر درون مایه بسیاری عمیقی دارد که می تواند با تغییراتی، دایره گسترده تری را همراه کند.