در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | عادله گرشاسبی درباره نمایش انسان/اسب، پنجاه/پنجاه: یادداشت خانم رزیتا بهزادی، نویسنده و ناشر ما همان مرگ‌آفرینان کاب
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 19:22:23
یادداشت خانم رزیتا بهزادی، نویسنده و ناشر

ما همان مرگ‌آفرینان کابوس‌های مکرر انسانیم؛
در تقدیرهای محتوم نیستی، پوچی، ذلت.

همان ارواحی که از نان و رویا و معنا خالی خالی شده‌ایم.

سلاخ‌گران آن اسب‌ها که حرمان ابدی بشر را بر گرده‌های زمان حمل می‌کنند.

ما بانیان اردوگاه‌های هولناک جسدها و قلب‌هاییم.

چرا که ایمانٍ ... دیدن ادامه ››
«همه افتاب‌های عالم‌تاب
از درون انسان‌ می‌دمند و نه از آسمان‌ها»
در ما فرو ریخته.
ما شکنجه‌گران انسانیم، برآمده از تاریخ‌های تو‌در تو.
اسب‌های پیریم که در پاس‌داشت انحطاط شیهه سر داده‌ایم.

ما صاحبان ایدئولوژی‌های پوشالی،
برای تبدیل «انسان» به «بدن» لوح تقدیر گرفته‌ایم.
بر گرده‌‌هامان شلاق می‌زنند، بر گرده‌هاشان شلاق می‌زنیم
دسته و دسته‌ها را مثله می‌کنیم، مثله‌ می‌‌شویم.

ما قاتلان شاعرانیم با این سروده‌ها:
«یک سوی آدمیت سقوط کرد
سوی دیگر روشنایی‌ست.»

ما صاحبان چنان و چنین اندیشه‌هاییم که
«سقوط آدمی نه از زخم‌های شکنجه،
که از زخم‌های تقسیمات ایدئولوژیک است.»

آی
انسان!
انسان!
مگر تا کجا می‌توانی تنفس در اتاق‌های شیشه‌ای زهراگین را تاب بیاوری؟

ما همان امپراطور قدرتیم که مترهای اهنین به دست داریم.
ماییم با نگاه‌های مرگ زا. دهان خون‌ریز و پاهایی پانسمان شده از چرک زخم‌ها
پابرهنه
وارفته
در صف‌های بی‌اختیار مرگ.

من‌ها و‌ ماییم که خفت را به شریان ادمی تزریق می‌کنیم.

و‌ اسب‌ها را پنجاه، پنجاه، به آخور لاطائلات می‌بندیم
و انسان را پنجاه،‌ پنجاه،
بر سفره‌های بی‌نانٍ بردگی قرون وسطایی می‌نشانیم.

چرا که قصه رنج آدمی را
سر بازایستادن نیست.