امید طاهری | عضو کانون ملی منتقدان تئاتر ایران
وقتی خروجی دوربین فیلمبرداری را به مانیتور می دهید و همزمان از صفحه ی مانیتور فیلم می گیرید، یک پرسپکتیو هزار تو ایجاد می شود. تصویر در تصویر در تصویر.
موقع تماشای نمایش انسان/اسب،پنجاه/پنجاه، این انعکاس و تو در تویی جهان واقعی، جهان نمایش و جهان نمایشی در نمایش برایم تداعی شد. انگار دو یا چند آینه را روبروی هم گرفته اند. همه چیز انعکاسی از یک واقعیت هولناک است. واقعیت تلخی که این روزها در جهان بیرون از نمایش به زشت ترین صورت ها دارد خودش را نشان می دهد.
تاریخ حیات انسان پر از دوره های جنون شر است. شری که همیشه وجود دارد اما انگار در پریودهای مکرر به جنونی ویرانگر مبتلا می شود. جنونی که کشتار بومی های آمریکا را به وجود می آورد، کشتار آپارتاید را، فجایع جنگهای جهانی را، ویرانگری های اتمی را، افراطی گری های داعشی و طالبانی و صهیونیستی را و همه بی توجهی ها به کرامت انسانی و آزادی این موجود توامان ظالم
... دیدن ادامه ››
و مظلوم را.
وقتی همه ی آنچه زیر پوسته ای از تمدن، اخلاق، انسانیت و حقوق بشر پنهان شده، چهره زشت و خشن خودش را انکار می کند، دیگر هنر نمی تواند در اشکال معمول و موزه ای کارکرد داشته باشد. زمانی که واقعیت بیرونی، از تصویر خشونت در اثر هنری پیشی می گیرد، پایه های محتوا را در اثر متزلزل می کند. اینجاست که بر آمدن فرم از دل معانی و استتیک اثر می تواند از زاویه ای دیگری بر موجودیت جنون شر نور بیافکند و ریشه های متصل به منابع ارتزاق آن را آشکار کند.
" از آن پس، فرمانروایی بر همه بدیهای وجود انسان،امتیاز انحصاری جنون بود "
میشل فوکو تاریخ جنون را گویی برای این عصر نوشته. اگر چه ممکن است فجایع اعصار پیشین بزرگتر از روزگار ما بوده باشد، اما آنچه در عصر حاضر دارد اتفاق می افتد، آمیخته به دروغ است. این جنایتی است که در طول تاریخ کمتر به گستردگی این روزگار اتفاق افتاده. در روزگار ما جنون شر، علاوه بر جنایت و ظلم و نسل کشی، دارد تلاش می کند تا چهره حقیقت را نیز مخدوش و مصادره به مطلوب کند.
ما در روزگار استیلای رسانه زندگی می کنیم و ابر رسانه ها در اختیار ابر قدرت های هر کشوری است. دست اندازی در حقیقت و مخدوش کردن چهره آن، بزرگترین جنایت بشر از ابتدای تاریخ تا کنون است. گرفتن جان انسانها ظلم بزرگی است، و تحریف حقیقت این ظلم، جنایتی هولناک تر است. ظلم کردن جنایت بزرگی است و تبدیل کردن ظالم به مظلوم و به عکس، جنایتی هولناک تر.
نمایش انسان/اسب، پنجاه/پنجاه ، شاید به همین دلیل از مرزهای واقعگرایی جلوتر می رود. به این دلیل که واقعیت بیرونی اکنون بسیار هولناک تر از جهان نمایش است. تنها با این اکسپرسیون غلیظ می شد به عمق یک رنج و جنایت نزدیک شد. به همین سبب آنچه در این اجرا اتفاق افتاده، تلاشی نتیجه یافته و درست برای پدیدار کردن وضعیت جنون شر در یک اردوگاه است. پدیدار کردن از طریق اکسپرسیون و بیانگرا کردن عناصر دیداری همچون رنگ ( در طراحی لباس ها و دکور ) نور، تکسچر، میزان سن، و عناصر شنیداری همچون موسیقی، اصوات و...
انسان/اسب،پنجاه/پنجاه ، جزو معدود نمایشهایی است که نشان می دهد درک درستی از تاثیر شگفت انگیز رنگ، نور، بافت، گریم و ... در ایجاد اتمسفر اجرا وجود دارد.
استفاده درست از عناصر بصری و مجموعه طراحی ها در این نمایش رویکردی تزئینی ندارد و کاملا در استتیک اجرا ارتباطی پویا با درون مایه اثر دارد.
نمایشنامه به خوبی روند استیلای جنون شر را دراماتیزه کرده.کنترل توده، جداسازی توده مردم ( کله گردها و کله تیزها ) بهره کشی از توده، بی هویت کردن توده ( سلب نام ها و نشانه ها ) و در اختیار گرفتن بدن ها و نابود کردن همه ی رویاها و آرزوهای توده. در نمایشنامه همه ی اینها در روندی دراماتیک رخ می دهد. رنج زندانیان با پیش رفتن اجرا بیشتر و بیشتر می شود تا جایی که در اوج رنج و فلاکت، امیدی تلخ جوانه می زند: بخند!
با وجود اینکه نمایش رویکردی اجرا محور دارد، اما بر پایه درامی استوار قرار گرفته و همین امر باعث شده تا با مشتی اطوار بی معنا روبرو نباشیم.
همه چیز دور یک محور تماتیک می چرخد و این نمایش را به اثری هارمونیک و هدفمند تبدیل کرده است.
در نهایت این گروه با حدود سی بازیگر روی صحنه، اثری تمرین شده، رنج کشیده، به بلوغ رسیده و تاثیرگذار را روی صحنه آورده اند. نمایشی که انعکاسی از وضعیت این روزهای جامعه بشری است.