این بسیار قابل تحسین است که با سرازیر کردن مخاطبان عام هنر به هنر منزوی تئاتر و فهم سلیقه مخاطب، در حال گسترش تئاتر ایران هستیم. اگراهای پرهزینه و پرزحمت و پرعوامل را شاهد میشویم، این اثر نیز در همین دسته بود. در ساخت کوشا بود، حاصل ساعتها تمرین که بیشیمی رابطه صحیح در عوامل به وجود نمیآید. این کار از نظر جلوه بصری بهترین چیزیست که تا کنون در تئاتر ایران دیدهام، میزانسن و طراحی دکور و نور و موسیقی و لباس و گریم، در نهایت قوّت خود بود، بازیها هم در جای خوبی قرار داشت. امّا چیز دیگری در ادامه حال مرا گرفت. ریتم کوبندۀ اولیه اثر من را به یک اثر به یاد ماندنی امیدوار کرد، یعنی همانوقت که محور نمایش بر جلوه بصری و فرم بود، وقتی ریتم میافتد و از کوبش بصری کاسته میشود، ما به سطحی تا حدود بسیاری شعاری از دیالوگها و ناپختگی نمایشنامه میرسیم، نمایشنامه روی کاغذ هیچ حرفی برای گفتن ندارد، قصه قدرتمندی نمایان نمیشود، به جای نقد اجتماعی به سطرهای توییت میماند. کاش همانقدر که به فرم تئاتر تاکید میورزیم به محتوا و ارائۀ محتوایش هم حساس باشیم. این متن به سادگی با استفاده از قابلیتهای ادبیات ابزورد میتوانست در نقد اجتماعی و در نتیجه ایجاد احساسات در تماشاگر، دهها برابر غنیتر شود، امّا افسوس.
خوب است که تئاتر میسازید، از شما و زحماتتان ممنونم.