خدا برای خوردن یک سیب ما را مواخذه کرد و ناظم برای کندن یک کاغذ و فرمانده برای چرخیدنهای زودتر از دستور!
از دوران مدرسه ایستادن نظامی را تمرین
... دیدن ادامه ››
کردیم ولی هیچ وقت برایمان مهم نبود و یاد نگرفتیم.
در دوره سربازی هم هر بار که فریادهای فرمانده را میشنیدم پیش خودمان به حماقتش میخندیدیم که اصرار بر انجام کارهای بیهوده دارد...
امشب هم به یاد حماقتهای درجه داران گذشته حسابی خندیدیم!
اما در مورد بازیها باید بگویم که همه مسلط و عالی بودند💯
قرارگیری تماشاگران در جایگاه قاضی بسیار خلاقانه بود و باعث میشد تا تمام خوب و بد رفتار قاضی را قضاوت کنیم...
و قضاوت آخر برای خوردن سیب بود .
آیا انسان حقش بود که بخاطر یک سیب یا همان میوه دانایی از بهشت رانده شود؟!!
ای کاش این دروغها در واقعیت میماند و برای وجدانمان در ناخودآگاه توجیه نمیآوردیم و دروغ نمیگفتیم تا زندگی بهتر شود.