در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | Leon S. Kennedy درباره نمایش ساز مخالف: ویترینی تلخ و سیاه از زندگی آدمهایی که بواسطه ی تاریکی های اطرافشان در
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 04:18:56
ویترینی تلخ و سیاه از زندگی آدمهایی که بواسطه ی تاریکی های اطرافشان در باتلاقِ دیوانگی، فرو رفته اند.
نمایش پر بود از آفرینندگی، بازی های درست ... دیدن ادامه ›› و نکته های ریز و درشت؛ از توپِ دِفرمه ی دختربچه گرفته تا قاب دستمالِ کهنه و سوراخِ دختر وسواسی. از گریم حرفه ای (کبودی های دختر دستفروش که دیگر به زردی گراییده بود؛ زخم های پیدا شده از شست و شوی فراوانِ دختر وسواسی و چهره ی Pennywiseگونه ی پسر دانشجو) تا نوای بجای هنگ درام و سنتور. از جابجایی بهنگام روشنایی تا قهقهه های سهمناک کاراکترها که نه از روی شادی که از چیرگی جنون بود. از رُلِ خاموشِ White Mask تا گردهمایی بی صدای همه ی کاراکترها در پایان. و...
از دید من، پایانِ ((ساز مخالف)) یک پایان درخشان (در راستای این سخن که حقیقت تلخ است) بود. پایانی تراژیک برای بانوی آغاز نمایش که در قامتِ یک روانشناس یا روانپزشک یا حتا جامعه شناس، گوشِ شنوای دردِ بیماران روانی است. کسی که به گفته ی خودش همه ی تراژدی های بازگو شده را زیسته و انگار، سنگِ صبور همه ی دردمندانِ داستان است، اما نمی تواند زیرِ این همه درد، تاب بیاورد. پس به ناچار، به خودکشی پناه می برد تا با قرصِ مرگ، دردش را دوا کند. پایانی در پایان! سرخ شدنِ صحنه و دفن شدن او به دستِ White Mask، زیرِ پشته ای از واژه های دردناکِ جامانده ی روی یادداشت های مچاله شده اش و یادگاری های آدمهایی که از چرخه ی زندگی حذف شده اند.
در پایان، دو بیت شعری که هنگام نگارشِ این نوشته از اندیشه ام بیرون جهید را به همه ی دست اندرکاران ((ساز مخالف)) پیشکش می کنم:
ساز مخالف، ای نوای ژرفناک/ که هنگامِ تماشایت شدم من، بیمناک
ارچه تلخ و گَس بُدی تو در زبان و در بیان/ به روی سِن عیان کردی حقایقِ نهان