در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | ناهید الوندی درباره نمایش سَنتِز: می تراود سرما ... می درخشد فریاد*( بخش اول) تفسیری بر نمایش سنتز به ک
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 23:05:26
می تراود سرما ... می درخشد فریاد*( بخش اول)
تفسیری بر نمایش سنتز به کارگردانی علیرضا اخوان اسفند1402
نگارنده : ناهید الوندی

به علت محدودیتی که تیوال برای ورود کلمات نهاده لاجرم متن نگاشته شده در دو بخش ارسال می شود.

به سردی سن و سردی فضا می نگرم و یخ می کنم .سفیدی مشمئز کننده ایی که از کف و سقف آویزان است سبب دلشوره ام است و من خیره در سکوت به موسیقی نامناسب این صحنه گوش می سپارم و می اندیشم این همه فسردگی و رخوت خفته در پس سردی و سفیدی در این دخمه چه می گوید؟؟؟( ای کاش برای مطلع نمایش، کارگردان از موسیقی بهتری بهره می برد)

در ورای سفیدی چرک صحنه رختشورخانه ایی در ناکجاآباد ،دخترکی پریشان و ترس خورده با رخی معصومانه و گوسفندوار به مرد- پدر ... دیدن ادامه ›› می نگرد.
پدر- مرد با چهره ایی دردمند و ملبس به روپوش خاکستری کارگری ،خیره به دختر با طمانینه در استکان و نعلبکی چای می نوشد و در خوف و رجاء به وظیفه ایی که بر دوش دارد می نگرد.

3 ماشین لباسشویی سفید که بعد متوجه می شوی در این نمایش بار مدرنیزاسیون را بر دوش می کشند و بر حسب وظیفه ذاتی خود قرار است همه چیز را پاک کنند اکنون جزء تمهیدات صحنه اند و میزی را تشکیل داده اند که در دو سوی آن مرد و دختر نشسته اند.( کدام صورت مساله چنین حاد و ناپاک است که برای پاک کردن آن به حضور 3 ماشین لباس شویی نیاز است؟؟؟)

پدر- مرد پس از نوشیدن چای دبش خود، در لگنی از مس(نماد سنتی بودن پدر) دست می شوید و خود را برای برگزاری آیین مقدسی تطهیر می کند(چقدر فعل شستن و پاک کردن در این نمایش پررنگ است).

بله پدر- مرد قرار است دختررا گوسفند وار به مسلخ برد و ذبح کند و لابد برای حفظ آبرو و به جا آوردن رسم و رسوم جاری از دوران توتم پرستی خون دختر را به خدایان و خالقان عرف و سنت قبیله پیشکش کند و باشد که این فدیه ناچیز از پدر- مرد بی چیز برای کاهش خشم و هراس خدایان پذیرفتنی باشد که ناگاه فضای اسطوره و واقعیت خلط می شود و کار مرد ناتمام می ماند زیرا که صدای کوبشی از اعماق اسطوره به واقعیت راه باز کرده است. صدای کوبش 3 بار نواخته می شود تا جایگزینی برای قربانی شدن فرزند ارائه شود.(در این نمایش تاکید غلیظ و اغراق آمیزی بر عدد3 شده است.نمایش 3شخصیت انسانی دارد. 3 ماشین لباس شویی است و 3 بار صدای در می آید.در کناراین 3 ها به مثلث بین مخاطب و خالق اثر و خود اثر و حتی مفهوم سنتزهم باید دقت کرد)
بار اول راه حلی زمینی و مدرن جایگزین راه حل ماورایی شده و طبقی انباشته از قرص پیشکش می شود برای التیام مخلوق سنتی زنجیر شده در زمانه مدرن. اما ظاهرا حضور این همه قرص پدر را خوش نمی آید و او مجدد با کارد خود به جد و جهد با قربانی می پردازد.بار دوم طبقی شامل دو کلاهخود به نماد مذهب واسطه می گردد برای جایگزینی قربانی نمودن دختر.اما پدر با استعانت و تلقی شخصی خود از مذهب کلاهخود براق را بر سر می گذارد .(مگرنه اینکه کلاهخود در طول تاریخ و ذهنیت ایرانی نمادی از جنگ است) اینبارقوی تر به سمت دختر یورش می برد.برای بار سوم فرستنده ، دختری که چون قربانی مونث اول دست و چشم بسته است می فرستد و او کورمال کورمال از بالا پیش می آید.

درست است که دختر«2» در ظاهر شبیه دختر«1» است اما او با کفشی وکوله ایی سیاه بر پشت ،با اعتماد به نفسی در حرکات ،به تکاپو « دست ها می ساید تا دری بگشاید». او با «پای آبله» از راه دراز آمده تا خواب در «چشم تر» دختر«1 »و پدر و همه ما بشکند اما زهی خیال باطل.( «نیست یکدم شکند خواب به چشم کس و لیک، غم این خفته ی چند، خواب در چشم ترم می شکند...» ) در ظاهربند از دست و چشم دختر می گشاید اما با بندهای ذهن او که به درازای تاریخ هبوط بشر طول دارد چه می کند؟؟؟

[بندهای 127 تا 184 از سنگ نوشته قانون حمورابی احکام مربوط به زنان است در این قانون زن یک موجود وابسته است که قبل از ازدواج تحت سیطره پدر قرار دارد و بعد از آن یا تحت سیطره همسر قرار می گیرد یا سیطره معبد و خدایان...}(قانون حمورابی، حسین بادامچی)
«پس یهوه خدا خوابی گران بر آدم مستولی کرد و در همان حال که آدم خفته بود یکی از دنده هایش را گرفت و جای آن را با گوشت پر کرد. آنگاه یهوه خدا از همان دنده که از آدم گرفته بود زنی ساخت و او را نزد آدم آورد.»}( آیات 21 و 22 از تورات ،فصل دوم سفر پیدایش، روایت آفرینش زن)
«نِسَآؤُکُمْ حَرْثٌ لَّکُمْ فَأْتُواْ حَرْثَکُمْ أَنَّى شِئْتُمْ ... – زنان شما کشتزارهای شما هستند، هر زمان که خواستید با آنها آمیزش کنید »} (سوره بقرة - آیه 223)]

دختر« 2» با حضور خود وضعیت پایدار و خو گرفته به مرد سالاری خانواده را بر می آشوبد و طوفانی و هیاهویی به بزرگی هیچ راه می اندازد. کلاهخود بر سر به هماوردی مرد- پدر می رود و جز گسترش خشونت ثمری بر جا نمی گذارد.حتی مرد به طنز به منظور برقراری صلح و آرامش بین خود و دختر «2 » با قرص های پیشکشی از دختر پذیرایی می کند اما پذیرفته نمی شود و کار به خشونت می کشد.( 3 بار قرص ها در پیشدستی برای دختر فرستاده می شود)
در نهایت حضور تنش زای او سبب می شودکه جای قربانی کننده با قربانی شونده عوض شود و پدر- مرد کشته گردد.کوله او که در ظاهر پر از نوزایی و زایش در شیوه و سبک زندگی است در پایان به فاجعه ختم می شود زیرا بستر این نوزایی هنوز فراهم نیست و ذهنیت دختر «1» در تارهای نامرئی عنکبوت «پدر سالاری» خانه و اجتماع و «خود کم بینی» مبحوس است و خود را عقیم کرده است.(وضعیت دختر«1» مجموعه عکس های« شاپرک خانم» شادی قدیریان را به ذهن متبادر می کند)

پدر در مردن هم زنده است و این اصرار به زنده کردن او و ادامه زندگی تحت قیومیت و هیمنه او توسط دختر«1» سوالی است که باید مخاطب در مورد چرایی آن بیاندیشد!!! ( پدر در نمای پایانی با نانی مدرن یعنی پیتزا مجدد بازسازی می شود و چرخه نوشخوار وابستگی به قدرت نرینگی در ذهن دختر آغاز می شود و با تجسد در واقعیت به حیات خود ادامه می دهد )

پایان بخش اول