انگار یک خواب کوتاه بیدار کننده با چشم انداز تاریخ اما نه! از پس و پیش چشمان فرشته ی تاریخ، والتر بنیامین. گم شدن در این بی زمانی و بی مکانی بدیع. تئاتر در تئاتر، دیدن برشت بر صحنه ای که خود بنیانش را نهاده، یک شبی که چند شب و چند روز است از تفکر و آنچه رفته و خواهد رفت به قلم جادویی محمد رضایی راد که هر آنچه روی صحنه است باید باشد همراه با طرح سوال و پیش زمینه هایی که در طول اجرا با پاسخ و تکمیل آن فهمی لذت بخش به مخاطب هدیه می کند.
هر چه بگویم کم است از این هنر کامل و این "تئاتر" که گویی ترمز اضطراری را کشیده تا چشم بدوزد بر تاریخ ستم! که این درد مشترک فریادی شود درونی برای التماس ژست های سکون و سکوت محبت برای رهایی اکنون
"رخداد شاید همین باشد دوستان همسرا، همین چنگ زدن نومیدانه"
... دیدن ادامه ››
"هر آن کس که از هر نبردی فاتح بیرون آمده است تا همین لحظه شریک و همگام آن موکب پیروزمندی است که در آن حاکمان امروز، پا بر سر افتادگان مغلوب می نهند. این هشداری برای همه ی ماست برشت"
درود بر محمد رضایی راد و گروه زحمتکش و محترمش. به خصوص میلاد رحیمی که دمیده
حالا با تصاویر این خواب کوتاه مدت ها در بیداری زندگی می کنم