در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | سپهر: سیصد و شصت و پنج روز گذشت سیصد و شصت و پنج بار دریغ سیصد و شصت و پ
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 14:28:59
سیصد و شصت و پنج روز گذشت
سیصد و شصت و پنج بار دریغ
سیصد و شصت و پنج بار زمان
کوفت بر فرق شعله‌بارم تیغ

سیصد و شصت و پنج بار به شهر
چوب حراجم آشکار زدند
سیصد و شصت و پنج بار مرا
زنده کردند و باز دار زدند

از دل شوره‌زار پارین باز
نه امیدی شکفت نه کامی
رفت پُرکین چو زهر در رگ مار ... دیدن ادامه ››
هر دمش در لفاف دشنامی

لحظه‌ها سرشکستگی اما
پوشش فخر و سربلندی داشت
شهر* با خشت‌های سیم و زرش
کند بر پا هزار بندی داشت

زخم دار از جذام بس اندوه
که مرا خورد روز و شب به نهان
ماندم و در سکوت مایه گرفت
کینه، چون زخم چرک‌ بسته دهان

زآنچه باشد مرا به سفرهٔ عید
آب زهر هلاهل کینه‌ست
ورد نوروز لعنت و دشنام
دهشت و خشم نان و آیینه‌ست

گرد این خوان شوم خلق خدای
از پی بازدید می‌آید
بر سر من پیاپی از همه سوی
پیک تبریک عید می‌آید

بار دیگر خوش آمدی نوروز
چمنت خرم و گلت عالی‌ست
لیک مانند سال پیشین باز
چنته‌ات از امید نو خالی‌ست

دل بددیده‌ام کنون از بیم
مهرت ای سال نو نمی‌ورزد
که مرا در قفا چنان سالی‌ست
که به لعن خدا نمی‌ارزد.



۹ اسفند ۱۳۴۹
#فخرالدین_مزارعی

*برج