بُرنای لاله بر سرِ دار آیدم چه کار؟
چون لاله نیست، لالهعذار آیدم چه کار؟
نوروز گو میا که نه نو بینم و نه روز
عید این چنین نحیف و نزار آیدم چه کار؟
یارم بَرَد ز یاد و دیارم دهد به باد
اینک هوای یار و دیار آیدم چه کار؟
پیرارِ من بشد که نکوتر بُدی ز پار
این نو، بَتَر ز صحبتِ پار، آیدم چه کار؟
چون خصم صف زند ز قفا، دف
... دیدن ادامه ››
زنم که چه؟
در هجمهی تتار، دوتار آیدم چه کار؟
خصمان صد از تو بیش و حریفان صد از تو پیش
صدصد بلاست، عمرِ هزار آیدم چه کار؟
در وایِ خواهری و عزایِ برادری
جز بانگِ باب و مویهی مار آیدم چه کار؟
رایِ خلیفه یکسره باد است و داد نیست
در عهدِ باد، بادهگسار آیدم چه کار؟
با این دلِ فگار چه گیرم قلم به دست
تشریحِ حالِ خلقِ فگار آیدم چه کار؟
مِن بعدْ مدحِ کوره دم و نوره کش کنم!
مدحِ شهانِ توره شکار آیدم چه کار؟
دوشم طبیب گفت: بنال ای بَلَل! بنال!
نالیدم ای طبیب، چه کار آیدم، چه کار؟!!
#امیرحسین_الهیاری
باب: پدر _ مار: مادر _
فگار: زخمی
کوره دَم: تون تاب، کسی که تنور حمام را با دمیدن روشن و گرم میکرد
نوره کش: واجبی گذار
توره: شغال
بلل: هم در معنای رها شده از بلا و هم به معنای مبتلا شده به بیماری، از اضداد است. و نیز به معنای رطوبت و نم و باران سبک نیز.