در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | میلاد فراهانی: دیروز حوالی ظهر ، رفتم جایی که همیشه برام منبع آرامشه . . . نمیدونم ش
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 17:25:01
دیروز حوالی ظهر ، رفتم جایی که همیشه برام منبع آرامشه . . .
نمیدونم شاید من عجیب و غریبم ، اما میرم بهشت زهرا به طرز عجیبی آرومم انگار اونجا برام نقطه عطفه . . .
حس میکنم اونجا یک شروع بی پایانه ، نقطه صفر مرزی بین جسم و روح . . .
قدم زنون رفتم سمت قطعه نام آوران اولین بار بود می رفتم اونجا ، باد خنک میپیچید بین درخت ها و سکوت معنا داری رو حس میکردم . . .
قدم که میزدم کلی اسم آشنا به چشمم میخورد ، چقدر شور چقدر هیجان چقدر زندگی چقدر اسطوره چقدر هنرمند چقدر حرف اونجا بود . . .
با خودم گفتم چقدر آدم حسابی داشتیم که دیگه نداریم یا بهتره بگم ما از وجودشون بی نصیب موندیم ولی هستند . . .
غرق اسم ها و چهره ها بودم که یک نوشته و امضا و یک لبخند دلم رو برد ، خبرنگار محیط زیست مهشاد کریمی . . . روح همه رفتگان شاد . . .
به نظرم این نوشته میتونه معنا زندگی باشه . . .
من فکر می کنم که پشت همه تاریکی ها شفافیت شیری رنگ حیات است . . .
این راز را از حفره ... دیدن ادامه ›› های ماه و روزنه های ستارگان دریافته ام . . .
#شمس_لنگرودی
#مهشاد_کریمی
نمیدونم چرا اینجا نوشتم ، اما شاید اینجا برام تنها جایی باشه که میتونم بدون اغراق خودم باشم و بدون خجالت و ترس بنویسم . . .
بهشت زهرا آخرین بارهایی که رفتم سال مرتضی پاشایی بود.
سرباز وردی درب بهشت زهرا دیگه آشنا شده بود، شبها ساعت 3 با دوستای صمیمیش میرفتیم چند ساعت میموندیم و برمیگشتیم، یه بارم برای تولدش کیک بردیم.
من همیشه از جمع جدا میشدم تو خلوت بهشت زهرا راه میرفتم هوای تاریک و سکوت ... پر از آرامش و ابدا ترسناک نبود.
۱۹ فروردین
سوزان
بهشت زهرا آخرین بارهایی که رفتم سال مرتضی پاشایی بود. سرباز وردی درب بهشت زهرا دیگه آشنا شده بود، شبها ساعت 3 با دوستای صمیمیش میرفتیم چند ساعت میموندیم و برمیگشتیم، یه بارم برای تولدش کیک بردیم. من ...
درود بر شما
دقیقا من هم همین حس و حال رو دارم ، همیشه برام سواله که این آرامش از کجاست و دلیلش چیه!
۱۹ فروردین
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید