در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
مخاطبان گرامی، پیرو اعلام عزای عمومی، به آگاهی می‌رسد اجرای همه نمایشها و برنامه‌های هنری به مدت یک هفته از دوشنبه ۳۱ اردیبهشت تا پایان یکشنبه ۶ خرداد لغو شد. خریداران محترم این سانسها لطفا منتظر اطلاع‌رسانی بخش پشتیبانی تیوال از طریق پیامک باشند.
تیوال | نوید آغاز درباره نمایش رومئو ژولیت و چند کاراکتر دیگر: نمایش خوب و تاثیرگذار رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر به نویسندگی امی
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 02:33:14
نمایش خوب و تاثیرگذار رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر به نویسندگی امین نبی‌اللهی، میثم عبدی و امیرحسین اشرفی و با کارگردانی میثم عبدی همراه ... دیدن ادامه ›› با بازی خوب و روان بازیگران نه فقط اشاره به یک داستان عاشقانه از زندگی که اشاره به کلیت زندگی دارد. ریتم روان و تند ماجرا شاید نشانه‌ای از سرعت بالای گذران زندگی ما آدم‌هاست که مدام در بین واقعیت و خیال سیر می‌کنیم و گاهی مرزهای این دو را از هم تشخیص نمی‌دهیم. گاهی ممکن است برایمان این شبهه ایجاد شود که آیا واقعیت جهان من خیالی است یا خیالات ذهنی من واقعی هستند؟ جایی از نمایش در مورد هویت دانشجوی تئاتر سوال می‌شود که آیا این مانی حقیقی واقعی و حقیقی است یا نه فیک و غیر واقعی است.در تمام داستان مخاطب با این سوال از خودش مواجه می‌شود که صحنه‌ای را که الان می‌بیند واقعی است یا رویا و خیال؟
صحنه‌ای خلوت و بی‌رنگ که می‌تواند نشانه‌ای از سردی و خلوتی زیستن در جهان باشد و تنها چیزی که آن را گرم و پررنگ می‌کند رویاها و خیالات ماست.
اولین بیت همخوانی گروه در ابتدای نمایش این است:
وقتی که می‌بینم دنیا قفس می‌شه
چشمامو می‌بندم صحنه عوض میشه.

در قسمتی از نمایش برخی از کاراکترها در مورد آرزوها و فانتزی‌های به دست نیامده خودشان حرف می‌زنند مثل جراح قلبی که دوست داشته متخصص بیهوشی باشد،منشی صحنه‌ای که دوست داشته از طرف کارگردان پیشنهاد بازیگری یا رابطه بگیرد،مشاور کاری که دوست داشته مثل تئاتر قبلی همچنان نقش اول خانم را اجرا کند یا کارگردانی که دوست دارد نقش ژولیت را پارتنر خیالی یا از دست رفته‌اش بازی کند شاید به این بهانه که هنوز به خود بقبولاند رابطه‌اش زنده و ادامه دار است. این رویاها و فانتزی‌های به دست نیامده برای همه آدم‌ها در زمان حیات رخ می‌دهد و بشر پر است از این آرزوهای محقق نشده و تعارضات روبرو شدن با این فقدان‌ها.

در نمایش بارها به این جمله پیتربروک اشاره می‌شود که «وقتی می‌خواهم کاری را شروع کنم نمی‌دانم چه کار باید بکنم ولی می‌دانم چه کار نباید بکنم.» این جمله راهگشای خوبیست و می‌تواند تا حدودی بلاتکلیفی آدم‌ها را کم کند همان که در قسمتی از نمایش اشاره شد که مکافات راسکلنیکوف مربوط به مجازاتش نبود بلکه مربوط به بلاتکلیفی اش بود. ما همیشه نمی‌توانیم به این درجه از آگاهی و تسلط برسیم که مطمئن شویم کاری که نباید را، انجام ندهیم؛ چه بسا در همین تئاتر، کارگردان نمایش علیرغم اینکه اصرار بر اجرای کار بر این اصل پیتر بروک را ذکر می‌کرد اما نمی‌توانست به درستی آن را انجام دهد.
یکی از نکات جالب از نگاه روانشناختی شخصیت پردازی ثابت و پایدار بازیگران از جمله کارگردان نمایش بود شخصیتی خودشیفته که اصرار دارد حرف باید حرف خودش باشد، دیگران را متهم می‌کند که او را دوست ندارند یا درکش نمی‌کنند، یا نیازهای او و حتی خود او را انکار می‌کنند. این شخصیت‌ها مدام دیگران را متهم به ریاکاری و دورویی می‌کنند،کاری که در واقع خودشان با دیگران انجام می‌دهند. به واقع این شخصیت ها علی رغم همه جذابیت‌ها و موفقیت‌هایشان افراد را از خود طرد کرده و از خود با دو مکانیزم دفاعی انکار و فرافکنی در برابر طرد شدن محافظت می‌کنند. سرنوشت نهایی این افراد تنهاییست که به درستی در پایان نمایش به تصویر کشیده می‌شود جایی که دوستانش او را تنها می‌گذارند و حتی دراماتورژ قصه که ابتدای نمایش این ادعا را به تماشاچیان می‌کند که لااقل پشت او را خالی نمی‌کند او را ها می‌کند. در نهایت هم کارگردان نمایش در آن گفتگوی خیالی با ماریا از تنهایی خودش شکایت دارد و در مورد غم تنهایی اعتراف می‌کند. شاید این صحنه اشاره به قسمتی از نمایش است که تراپیست از او خواسته بود با تنهایی خودش روبرو شود و با آن به شکلی واقعی برخورد کند.

نمی‌شود این تئاتر را دید و در مورد تناسب آن با واقعیت‌های جامعه تحلیل نکرد. جایی که مسئولِ کار خودش نمی داند چه میخواهد بکند و دست کمک دوستان و دلسوزانش را پس می زند، وقتی که اصرار بر انجام کار بر اساس وهم و خیال منجر به انجام نشدن آن کار می‌شود، وقتی که دو بازیگر تئاتر در ابتدای نمایش توسط کارگردان برای بازی رد می‌شوند و الان تعیین می‌کنند که کارگردان چه چیزی را روی صحنه ببرد و چه چیزی را حذف کند. اینها همه آفت‌هاییست که جامعه ما را امروز درگیر خودش کرده.
در این نمایش هیچکس نقش اول نبود و همه به نوعی نقش اول را بازی می‌کردند،شاید هم بهترین نتیجه و دریافت این باشد که مشابه بازیگردانی و اجرای قصه بدانیم که در بازی زیستن ما در جهان هیچکس نقش اول نیست و همه به یک اندازه موثرند و کار گروهی و همفکری است که می‌تواند منجر به نتیجه شود، چیزی که از آن غافلیم و آن را انکار می کنیم.

دکتر احمد احمدی پور
روانپزشک و روان‌درمانگر