این نمایش رو به اتفاق دوستان عزیز و صمیمی تیوالی به تماشا نشستیم و بعد از نمایش مفصل دربارش صحبت کردیم و چقدر این صحبتا با چنین دوستانِ جانی دلنشینه...
در کل نظر مساعدی نسبت به این نمایش دارم. موسیقی یکی از نقاط قوت کار بود که همسو با روایت داستان به خوبی پیش میرفت و کاملا روی کار مینشست. بازیها حرف نداشت حقیقتا. مخصوصا جناب پیمان محسنی که سنگ تموم گذاشتن. اینطور که دوستان میگفتن از بار اگزجره بودن بازیها نسبت به شبهای گذشته کاسته شده بود و این نشونه خیلی خوبیه مبنی بر این که به نظرات مخاطبان در راستای بهبود کار اهمیت داده میشه. نقطه مثبت دیگه کار هم ایجاد گرههای داستانی درست در جای درست نمایش بود که نشون میده نمایشنامه از نظر فنی مسیر درستی رو میره.
به صورت کلی نمایش از نظر فنی نمایش خوبی بود اما از جهات دیگه جای کار داشت به نظرم. مهمترین مسئلهای که در این رابطه هست اینه که من فکر میکنم بهتر بود درباره شیزوفرنی مطالعات یه مقدار بیشتری صورت بگیره. من سررشتهای به اون صورت ندارم اما اینطور که از قبل درباره این بیماری میدونستم و طبق صحبتی که با دوستان داشتیم، بیمار شیزوفرنی این حجم بالای تحرکات بدنی رو معمولا نداره و بیشتر فکر میکنم در درون خودش سیر میکنه. از طرفی یکی از شاخصههای این بیمارا تا جایی که من اطلاع دارم صحبت کردن و لحن صداشونه. بیمار شیزوفرنی در خیلی از موارد حرفای خودشو به صورت گنگ و مبهم بیان میکنه که صدای رسای بازیگر مربوطه چنین حسی رو اصلا انتقال نمیداد. از طرفی این که چنین بیماری در نهایت آرامش خودشو توی هنر موسیقی پیدا میکنه یه مقداری حس کردم شعاری و کلیشه هستش و دوست داشتم جور دیگهای باشه.
تیم واقعا زحمت کشیده بود و این زحمت قابل احترامه. از تمام عوامل نهایت تشکر رو دارم.