امشب به تماشای نمایش "پپرونی برای دیکتاتور" نشستم. راستش، من پیشتر اجراهای این نمایش را مشاهده نکرده بودم و این اولین باری بود که آن را میدیدم. بهطور کلی، زمانی که نام برخی از دوستان بازیگر بهصورت ترکیبی مطرح میشود، تا حدی میتوان پیشبینی کرد که چه انتظاری باید داشت.
در مورد بازیها، به نظر میرسید که تقریباً همه در یک سطح قرار دارند؛ اما رویا میر علمی بهطرزی رهاتر و واقعیتر به نظر میرسید و پژمان جمشیدی نیز بهطور کلی در متن، شاید قرار بود نقش کمرنگتری داشته باشد.
گریم ها میتوانست بهتر باشد ،حداقل در مورد پژمان جمشیدی آن حجم از ریش او را از نقشش دور میکرد
آنچه شما را به دیدن این اجرا میکشاند، انتظار ۷۰ دقیقه خندیدن است. برخی از تماشاگران در تمام مدت خندیدند و برخی دیگر، تقریباً تنها در یکسوم پایانی نمایش به
... دیدن ادامه ››
خنده افتادند.
شخصا استفاده از کلماتی مثل بیشعور و کثافت و خاک تو سرت را طنز نمیدانم اما به وفور از این عبارات استفاده میشد
من دوست داشتم که مرزهای این کار نسبت به یک کار آزاد، بیشتر نمایان شود. این امر تنها با شخصیتپردازی عمیقتر کاراکترها امکانپذیر بود. فرصتی وجود داشت که میشد از تکرار برخی شوخیهای اضافی کاسته و به این موضوع پرداخت،
که به نظر میرسد هدف نمایش نبوده است.
در نهایت صرفاً یک مونولوگ پایانی یا ذکر نامهای فرانسوی نمیتواند این مرزبندی را ایجاد کند.
در هر صورت خسته نباشید 🙏🏻
پ.ن
تماشاگری که ساندویچ میخورد، استوری چک میکند و صحبت میکند، چه چیزی مانع میشود که سفرهاش را هم نچیند و قلیان هم نکشد؟ مرز نهایی که فکر میکند از آنجا به بعد دیگر درست نیست، کجاست؟