کالیگولا پس از مرگ معشوقهاش، دروسیلا، درمییابد که زندگی ناپایدار است و شادی انسان مدام نیست. لذا او برای آن که به مردم نشان دهد که با دروغ
... دیدن ادامه ››
زندگی میکنند و در این حقیقت که انسان خوشبخت نیست، غور نمیکنند. او در راه رسیدن به قدرت مطلق و مقابله با ناپایداریای که خدایان بر دنیا حاکم میکنند، از تخریب و وارونگی ارزشها بهره میبرد تا خود را به آزادی مطلق برساند و از این راه خوشبخت باشد.
از طرفی کالیگولا به طریقی به دنبال آن است که با نشان دادن ناپایداری و پوچی دنیا (اعدامهای بیدلیل گاه و بیگاه) به مردم، به آنها نشان دهد که آزادند هرچه میخواهند بکنند. اما مردم هم این مفهوم مد نظر او را نمیفهمند و تا پایان کار که صبرشان لبریز میشود، دست از کرنش در برابر او برنمیدارند. خود کالیگولا نیز از این انعطافپذیری انسانها مقابل ضربات نیروهای پوچی متعجب میشود و میخندد؛ در حقیقت به این خاطر که او خودش نمیتواند با وجود آنها خوشبخت زندگی کند.
یکی از تغییراتی که نسبت به نمایشنامه در نمایش داده شده بود، شخصیت سزونیا بود؛ به نظر من این شخصیت به علت علاقه نسبت به کالیگولا او را در مسیر تخریب یاری میرساند و نه آن که خودش نیز مانند او به اصطلاح «جنونزده» باشد. لذا قهقهههای دیوانهوار او در طول نمایش به نظرم زائد بود و این امر باید مختص به شخصیت کالیگولا میبود.
این تغییر در پایانبندی نمایشنامه که خود کالیگولا اقرار به اشتباه خود میکند، هرچند با نظر کامو در باب این شخصیت مغایر است، اما تغییری منفی هم نبود و به بیان نظر کارگردان نمایش در باب مسئلهی پیشآمده بهتر کمک میکرد تا زمانی که مانند اصل نمایشنامه سخنانش صرفاً از جانب دشمنان کالیگولا بیان شوند.
طراحی لباس، گریم بازیگران و طراحی صحنه در عین مینیمال بودن، مطلوب و متناسب با پسزمینهی نمایشنامه بود. با این حال، خنجرهای استفاده شده در نمایش، چندان شکل و شمایل خوبی نداشتند.
موسیقی چنگ زنده نمایش نیز از نقاط قوت نمایش بود.
سطح بازی بازیگران نقشهای کالیگولا، سزونیا، کرئا و سیپیون تحسینکردنی بود. ناتوانی کرئا در کشتن کالیگولا در پایان نمایش و نیز علاقهی سیپیون به کالیگولا به خوبی در نمایش به تصویر کشیده شد. شیمی بین این سه کاراکتر و کالیگولا و این که هر سه در نهایت به نحوی فدایی او میشدند، زیبا جلوه داده شد.
با تشکر از عوامل نمایش 🌹
امتیاز من به این نمایش: ۴ از ۵.