در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | سپهر درباره نمایش فاجعه معدن کوشیرو: پدرم را خدا بیامرزد، مردِ سنگ و زغال و آهن بود سال‌های دراز عمرش را
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 22:42:38

پدرم را خدا بیامرزد، مردِ سنگ و زغال و آهن بود
سال‌های دراز عمرش را، کارگر بود، اهل معدن بود

از میان زغال‌ها در کوه، عصرها رو سفید برمی‌گشت
سربلند از نبرد با صخره، او که خود قله‌ای فروتن بود

پا‌به‌پای زغال‌ها می‌سوخت! سرخ می‌شد، دوباره کُک می‌شد
کوره‌ای بود شعله‌ور در خود‌، کوره‌ای که همیشه روشن بود

بارهایی که نانش آجر ... دیدن ادامه ›› شد، از زمین و زمان گلایه نکرد
دردهایش، یکی دو تا که نبود! دردهایش هزار خرمن بود

از دل کوه‌های پابرجا، از درون مخوف تونل‌ها
هفت‌خوان را گذشت و نان آورد، پدرم که خودش تهمتن بود

پدرم مثل واگنی خسته، از سرازیر ریل خارج شد
بی‌خبر رفت او که چندی بود، در هوای غریب رفتن بود

مردِ دشت و پرنده و باران، مردِ آوازهای کوهستان
پدرم را خدا بیامرزد‌، کارگر بود، اهل معدن بود


#موسی_عصمتی

در آن یکی دنیا
غروب‌ها که کارخانه‌مان تعطیل می‌شود 
اگر مسیرِ برگشت به خانه این‌قدر سربالایی نباشد،
مرگ اصلا چیزِ بدی نیست.


#اورهان_ولی
ترجمه: #شهرام_شیدایی


سپهری دیدم شعر می نوشت..
سپهری دیدم شعر از خود نمی نوشت...
سپهری دیدم من باب جرز دیوار شعر می نوشت..
سپهری دیدم هر چه شعر می نوشت از اینترنت می یافت..
سپهری دیدم شعرِنو می نوشت اما سپهری نبود...

# کیانی

برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید