دوباره به تماشای هار نشستم
هار نمایشی ست بر پایه اجرا و تا آخر روی ایده خود می ایستد خبری از دیالوگ نیست و حتی بازیگران تلاش می کنند در رفتار خود معنایی تولید نکنند و ما با یکسری نماد طرف هستیم و البته بازیگران که در روندی تغییر وضعیت می دهند
هار به ظاهر قرار است قصه ای برایمان تعریف نکند اما ما را مدام با نمادها درگیر می کند و ما را وارد قصه خود می کند البته که جایی سر نخ ممکن است از دستمان برود اما دوباره بر می گردیم
به نظر من مهم ترین دغدغه هار وضعیت امروز ماست امروزی که در آن گیر کرده ایم و نه راه پس داریم نه راه پیش فقط مجبوریم که ادامه دهیم در هر شرایطی حتی وقتی دوستی را از دست می دهیم وقتی برای سوگواری نداریم و فقط محکومیم به راه رفتن و ادامه دادن ، اما ادامه دادن تا کجا؟؟؟