در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | حامد جلالی درباره نمایش آدمبَچه: یک چیزهایی هست که کسی توی نقد در نظر نمی‌گیرد! مثلاً هویت سالن اجرا؛ ا
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 22:00:35
یک چیزهایی هست که کسی توی نقد در نظر نمی‌گیرد! مثلاً هویت سالن اجرا؛ اینکه سالن سمندریان دقیقاً نقطه مقابل سالن روبه‌رویی‌اش، مخصوص اجراهایی است که متفاوت هستند؛ یا در فرم و یا حتی در محتوی و ...
من اگر به این سالن می‌روم حتماً این مسئله را باید در نظر داشته باشم، این اولین نکته.
نکته دوم پوستر، عنوان اثر و حتی اسم نویسنده و کارگردان اثر است:
مثلاً شما اگر روی پرده سینما پوستر فیلم «خروج» را ببینید که تازه کنار اسمش نام «ابراهیم حاتمی‌کیا» درج شده و بروید توی سینما و بیایید بیرون و فحش بدهید که چرا یک داستان عاشقانه ندیده‌اید، تقصیر خودتان است که ادعای سینمایی بودن و فیلم‌بازبودن دارید، و به نام کارگردانی که همیشه در ژانر جنگ و انقلاب فیلم می‌سازد توجه نکرده‌اید!
حالا بحث بر سر نامی آشنا است که در طی سال‌هایی که تجربه کرده، از نام «جابر رمضانی» به «ج‌ب رمضان» تغییر اسم داده و شاید این تغییر باز هم ادامه داشته باشد. از همین اسم و عنوان اثر و پوستر و حتی نام یکی از بازیگران که «رض» درج شده، می‌فهمیم که قرار نیست داستان رومئو و ژولیت ببینیم که از یک جایی داستان شروع شود و نقاط عطف معمول ناتورالیستی یا ابتدای جریان مدرنیستی داشته ... دیدن ادامه ›› باشد و ...
جابر را از نمایش‌های ابتدایی‌اش می‌شناسم و عاشق کارهایش بوده‌ام و مخصوصاً آثاری که در ابتدا خلق می‌کرد، مثل «اسکیس»، «تیم شنا» و حتی «صدای آهسته برف»، البته من هم مثل بعضی دوستان آثار بعدی جابر را آن قدرها دوست نداشتم، اما گله‌ای هم نکردم، چون وقتی همکاری او را با مرحوم «آتیلا پسیانی» دیدم، و تغییر در فرم پوستر و عنوان اثر و ... برایم قابل حدس بود که این آثار به سمت نوعی تئاتر تجربه‌گرا باید رفته باشند و فرم دراین آثار بر داستان و یا همان پیرنگ آشنای ما، باید چربیده باشد و ...
گذشته از احوالات جابر و سالن اجرا و ... در مورد «آدمبچه» که دیشب به تماشایش رفتم باید کمی حرف بزنم:
به صورت اشتباه سه بلیط به زعم خودم ردیف اول خریدم، اما بعد دیدم که نمایش دو سویه است و من ردیف آخر بلیط خریده‌ام. هیچ کدام از تلفن‌های ایران‌شهر جواب‌گو نبودند تا تعویضش کنم. مسئول سال قبل از اجرا به دلیل خلوتی سالن، پیشنهاد داد دو تا ردیف جلو بیاییم اما دوستی که همراهم بود و نوجوانش، گفتند همین ردیف خوب است و انصافاً هم همان ردیف آخر بهترین جا برای دیدن این اثر بود، مخصوصاً که دو ردیف جلو کسی ننشست و سرهای مزاحمی نبودند برای دیدن اجرا
ایده بچه‌ها در کنار آدم‌ها ایده‌ای خوب بود، صحنه تمیز بود، طراحی حرکات و میزانسن تمیز بودند و به قولی تئاتری تمیز روبه‌رویمان در حال اجرا بود که لااقل روی اعصاب نبود.
بازی‌ها به نسبت خوب بود و نشان می‌داد در خدمت کارگردان هستند و شاید برای من که از فضای نمایش دور بودم، بعضی بازی‌ها نامفهوم بود و یا دیالوگ‌های یکی از بازیگران را اصلاً متوجه نمی‌شدم، اما واضح بود که همه‌ی این‌ها طراحی شده است و ایراد از بازیگر نیست و ...
به قول «دیوید بال»، اگر نمایشی را نمی‌فهمیم؛ یا ایراد از نمایش است و یا از فهم ما. من به این که فلانی آدم کاربلدی است پس حتماً حرفی زده و من نفهمیدم اعتقادی ندارم، اما از طرفی به اینکه هر چیزی که می‌بینم را باید بفهمم هم معتقد نیستم و در حین دیدن این نمایش بین این دو گیر افتاده بودم و شاید به فاصله یک روز بعد از تماشای اثر، نتوانم چیز زیادی بگویم در مورد نمایش و باید بگذارم مدتی از اجرا بگذرد
در هر حال من نه اعصابم به هم ریخت و نه عصبی و ناراحت و کسل شدم و این که نمایشی درگیرم کرد که مدام در حین اجرا فکر کنم لذت بردم.
بعضی از دوستان تعابیر جذابی از گربه و هوای بد بیرون و درون و این‌ها داشتند که این‌ها را هم متأسفانه نپسندیدم، چرا کار کاری که دارای رمز باشد، طرحی سرراست و ساده دارد با تأکیدها و تکرارهایی موتیف‌وار در متن، که ذهن تماشاگر را تحریک می‌کند که دنبال رمزگشایی باشد، در اثری که هنوز داستان به دلایل فرمی و یا هر دلیل دیگر، ذهن را درگیر می‌کند تا تازه بفهمیم که این‌جا کجاست و این‌ها کی هستند، تفسیر و یا تأویل‌های این چنینی نه تنها به نمایش لطفی نکرده که حتی تهمت بزرگی به نویسنده و کارگردان است که انگار دقیقاً از آثار فرمالیستی و رسالتشان بی‌اطلاع بوده‌اند که این گونه حرف‌های سیاسی و اجتماعی سخیف را در اثر گنجانده‌اند...

ممنونم از تیم اجرایی و جابر رمضانی و ...
راستش با اون قسمتی که نوشتید دیالوگ بازیگری را متوجه نشدید، به نظرتون طراحی کارگردانه موافق نیستم.
احتمالا از این به بعد اگه تو نمایشی صدای بازیگری به گوش نرسه کارگردان میتونه بگه طراحی من این‌جوری بوده. مثلا امشب یه اجرایی دیدم که یه جاهایی صدای یکی دو بازیگر شنیده نمیشد. امیدوارم فردا کارگردانش نگه طراحی من این بوده.
به عنوان یه نکته بامزه هم بگم در سیر تحول جابر رمضانی به ج.ب رمضان، یه مدتی اسمشون جابز بوده.
پویا فلاح
راستش با اون قسمتی که نوشتید دیالوگ بازیگری را متوجه نشدید، به نظرتون طراحی کارگردانه موافق نیستم. احتمالا از این به بعد اگه تو نمایشی صدای بازیگری به گوش نرسه کارگردان میتونه بگه طراحی من این‌جوری ...
اتفاقا چون همین جابر رمضانی در نمایش صدای آهسته برف، مهندسی سکوت کرده بود که به اعتراف یکی از اساتید درجه یک تئاتر اولین کسی بود که از پسش براومده بود این رو گفتم. افسانه ماهیان خاطرات شیرینی از اون تمرین داره و نحوه مهندسی سکوت... و باور کنید اگر کوچکترین صدایی مثل ورق زدن یک کتاب ایجاد می‌شد دیالوگ‌ها رو نمی‌شنیدید. موقعیت طوری بود که کوچکترین صدا امکان اومدن بهمن رو داشت و به همین منطق صدای بازیگران خیلی خیلی آهسته بود و ..این که در نمایش آدمبچه صدای بازیگر خیلی مفهوم نیست و منطقش چیه رو من هم متوجه نشدم، اما مهندسی کارگردان رو در این حرکت دیدم؛ چون اون بازیگر گوینده ی رادیو و پادکست هست و مطمئنا به نحوی صحبت میکنه که همه ی حروف ادا می شه و این نوع خورده شدن کلمات و نامشخص بودن حتما عمد بوده. از طرفی جابر کارگردان خوب یا بد بودنش رو کاری ندارم، اما کارگردانی نیست که بازیگرش هر کاری بخواد بکنه و حتی شنیده ها حاکی است که در مورد مرحوم پسیانی هم ایشون مهندسی بازی داشت و از ایشون هم به اندازه ی خودش بازی می گرفت.
شاید بگویید این نامفهومی بی منطق است اما من یقین دارم که عمد کارگردان است و جزئی از مهندسی ای که من هم هنوز به دلیلش پی نبرده ام
شاید ... دیدن ادامه ›› هم به چیزهایی برگردد که منطق درستی در ذهن ما نداشته باشد، مثل مصاحبه ای که چند سال پیش داشت و ادعا کرد که هر قسمتی از کارش را که تماشاگر لذت ببرد حذف می کند و این ادعا خیلی ادعای آوانگارد اما خامی بود و بیشتر شبیه تقلید کورکورانه بود، اما به هر حال برای خودش دلیلی داشت و نوعی مهندسی با دلیل برای کارگردان محسوب میشه
.
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید