هفته گذشته به تماشای نمایش جنزدگان نشستم و الان که فرصت کردم در موردش بنویسم یک روز از آخرین اجرای این نمایش میگذرد.
اجرای جن زدگان از معدود نمایشهایی با تایم بالا بود که از دیدن آن اصلا ذرهای خسته نشدم و یکی از دلایل مهم این موضوع استفاده هنرمندانه کارگردان از بازیاش با سایهها و فضاهایی بود که موفق میشد با استفاده از پرفورمرها ایجاد کند. من تلاشی دیگر برای دراماتورژی این کار را در گذشته ندیدهام اما به نظرم نحوه انجام این کار در نمایش جن زدگان در تالار مولوی بسیار خلاقانه و دلنشین بود. عمیقا باور داشتم بدون این نگاه شاید نمایش میتوانست واقعا نمایش حتی کسل کنندهای شود. از بین بازیها به ترتیب بازی نسا یوسفی، پیمان محسنی، حمیدرضا فراهانی و ابولفضل سلحشور را رضایت بخش یافتم و به نظرم یکی از معدود دلایل ضعف نمایش در کنار فضای خالیای که از نظر من در صحنه میتوانست مدیریت شود بازی مریم حاجیزاده بود که برای شخص من در بسیاری از صحنهها در مقابل کیفیت بقیه بازیها ناهمخوان بود و از لذت نمایش میکاست. بازی ابولفضل سلحشور هم به نظرم بسیار در خطر یک بازیگری ژنریک بود و در بعضی صحنهها نمیشد به اندازه بقیه با او ارتباط برقرار کرد اما به خصوص در صحنه پایانی اوزوالد و مادر دین خود را به نمایش کاملا ادا کرد.
به طور کلی من به جز موارد ذکر شده چیز دیگری ندیدم که خیلی توی ذوقم بزنه و اصلا گذر زمان را در این نمایش حس نکردم.
قبلا حسش بود در مورد نمایشهایی که خیلی دوست داشتم بیشتر بنویسم چرا خیلی دوست داشتم اما فعلا بیش از این حس نوشتم ندارم :))
واقعا خسته نباشد.
امتیاز من 4 از 5 ستاره هست.