در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | آرمین درباره نمایش «من هم ...»: من هم خشمگینم، من هم کینه دارم، من هم سهمی داشتم و .... نمایش من هم د
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 15:58:09
آرمین (newmass)
درباره نمایش «من هم ...» i
من هم خشمگینم، من هم کینه دارم، من هم سهمی داشتم و ....
نمایش من هم دارای یک نوع روایت خارج از باینری ها و دوتایی های زبانی-ذهنی است، مرد و زن، ظالم و مظلوم، خطاکار و بی گناه و .... .
هر نوع بیان واقعیت، یکسره درست یا نادرست نیست. حقیقت آنها چیزی بین درستی کامل و نادرستی کامل است. چیزی بین یک و صفر، یعنی مفهومی چند ارزشی و وخاکستری رنگ.
نمایش با منطق ارسطویی سرو کار ندارد و احتمالا مخاطبی را که ذهنش پر از این صفر و یک ها و دال و مدلول های از پیش داده شده است را گمراه می‌کند و ممکن است در دریافت زمینه و بینامتنیت سردرگم شود.
این روایت بیشتر نزدیک به چیزی است شبیه یک منطق فازی، و جهان‌بینی مرتبط با آن. منطق فازی، جهان را آن‌طور که هست به تصویر می‌کشد، دنیایی که ما در آن زیست می‌کنیم، دنیای مبهمات و عدم قطعیت ها است.
مغز انسان عادت کرده است که در چنین محیطی فکر کند و تصمیم بگیرد و این قابلیت ذهن که می تواند با استفاده از داده‌های ناصحیح و کیفی به یادگیری و نتیجه‌گیری بپردازد، در مقابل منطق ارسطویی که لازمه آن داده‌های دقیق و کمی است، قابل تامل است .به هرحال در روند متغییر های اینگونه با ادراک فازی ... دیدن ادامه ›› اگرها، آنگاهها و سپس ها قدرت می‌گیرد.
روایت این نمایش در ابتدا با روایتی می‌تویی وارد می‌شود و اتفاقا حافظ منافع این گونه جنبش است اما در ادامه رویه های ظاهری را پس می‌زند و سعی در کنکاشی عمیق تر با توجه به بضاعت خود می‌کند.
به گمانم متن بسیار نزدیک به غروب روزهای پاییزی فردریش دورنمات است و مانند آن متن نمایشنامه سطح عوض می‌کند، از مونولوگ شخصیت اول و پس از آن کم‌کم دیالوگ میان شخصیت‌های اول و دوم آغاز می‌شود و ادامه ماجرا و حتی در ادامه تغییر جایگاه مونولوگ و دیالوگ بین هر دو شخصیت داستان.
روایت آرش عباسی و بردن این جریان می‌تو وار را بین نویسنده و خبرنگاری را دوست داشتم و به نظرم انتخاب هر دو شخصیت جای تامل داشت و در ادامه شکل گیری آن فضای ذهنی روانشناسانه متن دوست داشتنی بود آن خشم و کینه و حسرت، آن نگاه و قضاوت دیگری، ساعت ها جای بحث دارد، اما تنها قابل حدس بودن متن از جذابیت نمایش به گمانم کمی می‌کاهد.
ایده کف پوشها و طراحی لباس و تغییر آن، به نظرم خوب بود و برخی اوقات طراحی نور هم جذابیت خودش را داشت. موسیقی کار و بخش انتهایی برای من جاذبه داشت و واقعا نقش آفرینی درخشان خانوم دنیا نصر در کنار محمد ولیزادگان، چه خوب خانوم نصر تغییر لحن می دادند و فکر میکنم یکی از تغییر لحن های خوبی بود که من در صحنه دیدم، میزانسها و حرکات، محصوصا در آن زمان پخش موسیقی در میانه نمایش هم خوب و به یادماندنی بود.
در روند اجرا نیز استفاده از لپ تاپ و دوربین و تایپ و ایمیل و کنایه آن به فضای دیجیتال هم موثر واقع شده بود و این مهم رسالت پیامی را داشت که به گمانم درست انجام شد.
قطعا من هم بهترین کار نیما دهقان عزیز نبود، اما نمایشی است که باید دیده شود، چون تجربه منحصر خودش را دارد.
در پایان خطاب به خود گروه نمایش من هم... همه چیز رو نگفتم و شاید شما هم همه چیز را نگفتید.
مانا و پراجرا باشید.

امتیاز من
⭐️⭐️⭐️
آرمین جان خوشحالم که نظرت را درباره نمایش خواندم.
اتفاقا به نظرم این نمایش در داخل دوقطبی های مشخص و صفر و یک های متعین صورت بندی می شود. مرد خطاکار(پدر) در غالب تجاوزی که سالها پیش انجام داده توسط محصول آن تعدی(دختر ناخواسته اش)(عقوبت کارش) مورد انتقام قرار میگیرد. یک حکایت عبرت اموز که دوگانه ظالم و مظلوم یا خطاکار و بی گناه را به راحتی قابل تفکیک می کند.... به نظر میرسد متن پیچیدگی ها و عدم قطعیتی را پیشنهاد نمیدهد و در مسیری اتفاقا ساده سازی شده از واقعیت های متعدد و امکاناتی که به واسطه ماهیت پیچیده و بغرنج روایت های می تو-ایی وجود دارد، فرار می کند.در نهایتا مرد را محکوم میکند و بعد از انتقام دختر هم به او می پیوندد تا در وادی دیگر با آرامش رستگار شوند!
آرمین جان واقعا قصد ندارم سر هر پستی که ممکن است اختلاف نظر در تفسیر و برداشت از نمایشی داریم مزاحمت شوم و قرار نیست نظری را تحمیل ... دیدن ادامه ›› کنم. فقط در جایی از نوشتارت اشاره کردی،«نمایش در ابتدا با روایت می تویی وارد می شود و حافظ منافع این گونه جنبش است.» و بعد اشاره کردی رویه های اولی را پس میزند و لایه بعدی کنکاش عمیقتر میکند... سوالی که برایم مطرح شد این است که چگونه در بخش ابتدایی نمایش منافع جنبش می تو حفاظت می شود؟ منظورت را از حفاظت درست نفهمیدم. منافع جنبش چه چیزهایی هستند.. چگونه جنبش اجتماعی به این مهمی و دامنه داری، توسط نمایشی که از طرح و صورت بندی و چالش های نظم گریز مساله به دلیل محافطه کاری ذاتی اش فرار می کند، میتواند از آن محافظت کند؟
و اینکه آیا جنبش به این مهمی با تمامی ابعاد گسترده و لایه لایه اش، واقعا فاقد آن درجه اعتبار و ارزش است که فقط پوسته ای بیرونی می شود بر کنکاش عمیق تری به چیزی دیگر که نگاه تقلیل گرای تقدیرگرایانه نمایش به آن اتکا می کند آن هم برای عدم طرح اصولی مساله جنبش به لحاظ اتفاقا روانشناختی و جامعه شناختی،حقوقی و... آن؟
فرزاد جعفریان
خوبی از خودته آرمین جونم ، همواره ازت یاد میگیرم ، ارادت رفیق
نگو دیگه این حرف رو ارادت و قلبهای بی شمار❤
فرزاد جعفریان
سلام و درود فراوان ، مشتاق دیدار گالنا ی عزیز ، ممنون از محبت تون ، خوشحالم و پرافتخار از بودن این دوستان گرانقدر و ملول از اینکه بستری برای نوشتن و گپ و گفت و همفکری بدون تیغ سانسور و نظارت ...
سلام و به به :)

چقدر خوشحال شدم پیامتون رو دیدم و
و چه خبر خوبی که تماشای تئاتر رو از سر گرفتین،
که باور دارم خالی کردن هر عرصه ای به خصوص عرصه هنر، جا رو برای جولان دادن مگسهای بی ذوق و هنر و ذائقه بازتر می کنه.

منم امیدوارم بتونم شما و بقیه دوستان تیوالی رو در آینده نزدیک ببینم و در گپ و گفت هاتون به صورت رسمی و حقیقی شرکت داشته باشم:)🌿


برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید