دیشب به تماشای این نمایش نشستیم.
پیش از هرچیزی بگم که با وجود مخالفت تمامقدی که با محتوای کار دارم، ولی کاری رو دیدم که به شدت دوست داشتم و تونستم ازش لذت ببرم. در این متن هم سعی میکنم نظریات شخصی خودم در رابطه با محتوای کار رو دخیل نکنم و بدون جهتگیری بنویسم.
بحث اصلی کار، شیءوارگیه. شیءوارگی (Objectification) به فرآیندی اشاره داره که توی اون انسان به جای یه فرد با ویژگیها، ارزشها و احساسات انسانی، بهعنوان یک شیء یا ابزار دیده میشه. توی این حالت، فرد بهگونهای تلقی میشه که انگار فقط برای برآورده کردن نیازها و اهداف دیگران که عمدتا طبقه فرادست یا بورژوا هستش، وجود داره. فرد بهعنوان یه موجود انسانی با احساسات و اراده آزاد نادیده گرفته میشه و تنها کارکرد یا سودمندی اون در نظر گرفته میشه (یادم میاد چند سال پیش شرکتی کار میکردم که یه روز یکی از مدیرانش به یکی از نیروهاش خیلی مستقیم گفت تو برلی من عدد درصد پیشرفت پروژهای فقط و نه چیز دیگه. دختر بیچاره فکر کنم چندان آمادگی پذیرش شیءوارگی رو نداشت و کل روز به خاطر شنیدن اون حرف گریه کرد...). از منظر مارکس (لعنت اله علیه البته😁)، شیءوارگی به تبدیل روابط انسانی به روابط کالایی اشاره داره، جایی که انسان مثل کالا معامله میشه.
اینجا کاراکتری که در ابتدا باهاش مواجه میشیم شمایل عروسک چوبی داره که انگار توسط نخ کنترل میشه. این بهترین شکل برای نمایش اون شیءوارگیه. چرا که از طرفی مفهوم کنترلشدن رو هم منتقل میکنه. استفاده از عروسک و عروسکگردان هم در تکمیل این مفهوم
... دیدن ادامه ››
هوشمندانس.
از طرفی دو کارگر میبینیم که روی بشکه نفت ایستادن. اگه بشکههای نفت رو به مثابه دنیای سرمایهداری بشه در نظر گرفت، اون شیءوارگی انگار در اعتراض به کاپیتالیسم میتونه تلقی بشه. با این که با این محتوا و مفهوم مخالف جدی هستم، ولی نمیشه انکار کرد که نمادها دارن توی کار درست کار میکنن.
ایده کار ضد درام، ایده قشنگیه و روی کار نشسته. نمایش مخاطب رو صرفا با پرسشهایی اساسی مواجه میکنه و نه داستان. از نظر من یکی از پارامترهای یک نمایش خوب اینه که بعد از تموم شدنش، یه پرسش توی ذهن مخاطب ایجاد کرده باشه و این نمایش از این منظر کار خودشو به نحو احسن انجام داده. بخشی از این پرسشها از مسئلهای نه چندان مهم و گاهی مسخره مثل تف کردن و تفی شدن و... مطرح میشه که از این حیث میشه رگههایی از ابزوردیسم رو توی کار دید. چرا که از شاخصههای مهم کار ابزود، طرح پرسشهای بنیادین از دل یک مسئله بیاهمیته.
جناب پرهام خیلی بجا از تکنیک فاصلهگذاری استفاده میکنه و دیوار چهارم رو جای درستی میشکنه. محتوای صحبتشون در این فاصلهگذاری هم به فضای کار میخوره و فکرشده هستش.
موسیقی کار عالی بود و انتخاب موسیقی حیرتانگیز. واقعا اون لحظاتی که نور روی عروسک بود و موسیقی پخش میشد از لحظات موردعلاقه من در کار بود. نورپردازی و میزانسن درست هم از نکات مثبت تکنیکال کار بود.
بازیها به شدت خیرهکننده بودن. از طراحی حرکت و بازی بدن بارها و بارها به وجد اومدم و پر از لذت شدم.
ای کاش برای چنین نمایشی با چنین کیفیتی، پوستر باکیفیتتری درست میشد. پوستری که در حال حاضر وجود داره متاسفانه چندان مخاطب رو در همون ابتدای امر ترغیب به دیدن نمایش نمیکنه.
به صورت کلی کار، کاری درست و قویه. قاطعانه پیشنهاد به دیدنش دارم. حیفه که چنین نمایشی صندلی خالی داشته باشه. خیلی خیلی از عوامل ممنونم.