در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | آزیتا اصغرنژاد: تراژدی و انسان معمولی آرتور میلر / برگردان : حسن ملکی / قسمت
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 12:53:10



تراژدی و انسان معمولی

آرتور میلر / برگردان : حسن ملکی
/ قسمت 2



امروز نیز مثل همیشه در میان ما هستند کسانی که علیه تمهیداتی که بی‌حیثیت‌شان می‌کند اقدام می‌کنند، و در فرایند این اقدام است که ... دیدن ادامه ›› همه‌ی آنچه در نتیجه‌ی ترس، یا عدم حساسیت، و یا نادانی پذیرفته‌ایم در برابر دیدگانمان متزلزل می‌شوند و محک می‌خورند. از همین یورش کلی فرد علیه منظومه‌ی بظاهر استوار پیرامونمان، از همین محک زدن کلی محیط «تغییرناپذیر» است که وحشت و ترسی که کلاسیک‌گونه همراه تراژدی است بروز می‌کند.

و مهم‌‌تر از آن، از این به سوال کشیدن کلی چیزی که پیش از این هرگز به سوال کشیده نشده است، چیز می‌آموزیم. و چنین فرایندی ورای شأن انسان معمولی نیست. در انقلاب‌های سراسر جهان، در طی ‌سال های گذشته، انسان معمولی بارها و بارها این دینامیک درونی تمام تراژدی‌ها را از خود نشان داده است. پافشاری بر رتبه و مقام قهرمان تراژیک، یا اصطلاح بر اصالت شخصیت وی، در واقع جز چسبیدن به صورت‌های بیرونی تراژدی نیست. اگر رتبه و مقام و اصالت شخصیت مسئله‌ی ناگزیر تراژدی بود، می‌بایست کار به آن‌جا می‌کشید که مشکلات آنان در مورد رتبه و مقام مشکلات خاص تراژدی می‌شد. در حالی که به یقین می‌توان گفت که دیگر حقانیت یک پادشاه در خارج کردن قلمرویی از چنگ پادشاه دیگر، هیجان ما را نمی‌انگیزد، و برداشت ما از عدالت نیز آن برداشتی نیست که در ذهن یک پادشاه عصر الیزابت وجود داشت. آنچه در این نمایش‌ها ما را به تکان وامی‌دارد کیفیتی است ناشی از ترس نهفته در طرد شدن، ناشی از فاجعه‌ی گسسته شدن از تصویری که از چیستی و کیستی خود در جهان داریم. این ترس در میان ما امروز نیز به همان شدت همیشه است، شاید هم شدیدتر. در واقع این انسان معمولی است که با این ترس بواقع آشناست.

حال اگر پذیرفتیم که تراژدی پی‌آمد اجبار کلی‌ای است که بشر به یافتن جایگاه بحق خویش دارد، نابودیش در این تلاش فاش می‌کند که ناحقی یا شری در محیط پیرامونش وجود دارد. و دقیقا این است اخلاقیت و درس تراژدی. کشف قانون اخلاقی، که اساس روشنگری تراژدی است، کشف چند کمیت متافیزیکی یا مجرد نیست.

بحق تراژیک شرایطی است از زندگی، شرایطی که شخصیت انسانی می‌تواند در آن شکوفا شود و به ماهیت خویش پی‌ببرد؛ ناحق تراژیک شرایطی است که بازدارنده انسان است و او را از راهی که در آن عشق و غریزه‌اش سرریز می‌شود منحرف می‌کند. تراژدی روشنگری می‌کند – و باید بکند – و در این روشنگری انگشت شهادت خویش را به سوی دشمن آزادی بشر نشانه می‌رود. کیفیت تعالی بخش تراژدی ناشی از یورشی است که برای بدست آوردن آزادی صورت می‌گیرد، و خصلت وحشت‌انگیز تراژدی ناشی از به سوال کشیدن انقلابی محیط تثبیت شده است. به هیچ‌وجه انسان معمولی را ممنوعیتی برای ره بردن بدین اندیشه و اعمال نیست.

در پرتو این نظر، شاید بتوان فقدان تراژدی عصر خویش را تا حدودی ناشی از این دانست که ادبیات نوین روسوی دیدگاه روانکاوانه‌ی ناب یا جامعه شناختی ناب از زندگی کرده است. اگر همه‌ی بیچارگی‌های ما، تمام شأن شکستگی‌های ما، زاده‌ و پرورده‌ی نفس ما باشد، در آن صورت هر اقدامی آشکارا محال است، چه‌رسد به اقدام قهرمانانه.

از طرفی، اگر جامعه به تنهایی مسئول تمامی گره‌های زندگی ما باشد، در آن صورت قهرمان نمایش ضرورتا چنان پاک و بی‌خطا خواهد بود که ناچار نخواهیم توانست ارزش او را به عنوان یک شخصیت [زنده] بپذیریم.

از هیچ‌کدام از دیدگاه‌های فوق تراژدی حاصل نمی‌شود، دلیل آن ساده است، چرا که هیچ‌یک مفهوم متوازنی از زندگی ارائه نمی‌‌دهد.
ادامه دارد...
- به نقل از : کتاب به‌نگار ، به کوشش علی ده‌باشی ، انتشارات به‌نگار
متشکرم:)
۱۱ مرداد ۱۳۹۱
خدا شما دوستان رو برای دیوار نگه داره!!!که نعمتید:) ...واقعا خوشحالم که هستید.......
۱۲ مرداد ۱۳۹۱
زنده باشی سحر گرامی ، خودت هم برقرار و پیروز باشی
۱۵ مرداد ۱۳۹۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید