امشب به تماشای این نمایش نشستم و واقعاً برایم سخت است که کوچکترین تعریف مثبتی از آن داشته باشم. تعجب میکنم از این حجم تحسین در کامنتها!
متن نمایش نسبتأ قوی بود، اما اجرای به شدت ضعیف، آن را به کلی نابود کرده بود. در تمام مدت نمایش نگران بودم که بازیگران دستکم دیالوگهایشان را فراموش نکنند—تپق زدن که جای خود! انگار دو نفر برای اولین بار در حال خواندن یک نمایشنامه بودند، بدون کوچکترین تلاشی برای کنترل حجم صدا.
گذشته از این ضعف بزرگ، حتی من که در ردیف اول نشسته بودم، صدای بازیگران را بهسختی میشنیدم. علاوه بر این، انواع دودها تماشاگران را احاطه کرده بود—از دود سیگار دو پرسوناژ گرفته تا بوی عود، کبریت و چراغ گردسوز!
بازیگران نهتنها در انتقال احساس ناتوان بودند، بلکه با بیدقتی در استفاده از اکسسوارهای صحنه، نظم اجرا را هم از بین بردند. شیشه جا عودی
... دیدن ادامه ››
افتاد، شیشه چراغ گردسوز شکست، و از آنجا که بازیگر زن جوراب به پا داشت، واقعاً نگران شدم که مبادا خردههای شیشه پایش را زخمی کند.
در مجموع، این نمایش چیزی نبود جز یک اجرای خام و پر از ناهماهنگی که تنها هدفش این بود که نمایشی اجرا شده باشد، بدون هیچ فکر و دقتی در جزئیات. این سطح از ضعف در اجرا برای من بهعنوان یک تماشاگر، توهینآمیز بود