یه بار یکی بهم گفت: «روشنفکر جدا اُفتاده». همه ش خیال می کنم واقعاً همین طوری ام.
من درباره ی همه چی نظر می دم، اما به چیزی نزدیک نمی شم.
می ترسم به آدمی تبدیل بشم که نگاه جدا و دوری به همه چی داره، یه نگاهی که ربطی به هیچ چی زندگی واقعی نداره.
نه، من نمی تونم بگم با خودم کنار اومدم چون این جوری نمی تونم با خودم کنار بیآم.
((جاده طولانی مارپیچ))
برای ارتباط بهتر با این کار باید جنس نوشتن آقای چرمشیر رو دوست داشته باشی.
میشه گفت توی این نمایش کار زیادی از دست آقای گوران برنمیاد.
قدرت بیشتر نمایش به دیالوگ ها و قدرت قلم آقای چرمشیر میچرخه.