آنتراکت بی آنتراکت
در پنج ایپزود خوب اجرا شد علاوه بر لذت سرگرم کننده بودن که این به تنهایی موفقیت بالایی است می توان این ویژگی ها را برشمرد:
متن و دیالوگ نویسی ساده است اما نویسنده (ژان میشل ریب) که یکی از کاراکترها هم نام خود اوست سعی دارد به روانکاوی شخصیت های هر داستان بپردازد. وجه اشتراک هر پنج اپیزود دقت در چگونه بودن و چگونه زیستن فرد است. اینکه خود را باور دارد یا کس دیگری را. اینکه در فکرش چه می گذرد. شخصیت مورد علاقه اش یا ایده آلش چیست. قرار بوده چه بشود و چقدر با آنچه نیست یا ندارد فاصله دارد؟ در یک جمله «او چه کسی است و چه کسی دوست دارد باشد؟» یا «هدف او از بودنش چیست؟ برای هدفش چه می کند؟» نویسنده در داستان ها این پرسش ها و این روانکاوی ها را به نمایش می گذارد چنانکه در داستان چهارم ژاک دوست دارد به اندازه برادرش ژان باهوش باشد یا در ایپزود دوم هر دو شخصیت باب و آلفردی که با زمینه ذهنی از اتفاقی که دارند دوست ندارند دیگری او را باب و آلفرد صدا بزند.
نورپردازی، طراحی لباس و طراحی صحنه که از عکس های متحرک ساخته شده، هر سه فضای داستان را به نحو احسنت ملموس کرده است. کارگردانی کار قابل تقدیر
... دیدن ادامه ››
است.
آهنگ سازی بی نظیر است و حضور خوش رنگ آشا محرابی در این بخش بسیار خوب از آب در آمده.
آشا محرابی در سه اپیزودی که در نمایش حضور دارد نشان می دهد که هنر بازیگری را به خوبی بلد است. حرکت ها، دیالوگ گویی، حس اجرا، لب زدن با آهنگ، هماهنگی و همه چیز عالی، پیوسته و دقیق است. بازی سینا رازانی گرچه کمی اگزجره و درشت و با صدایی بیش از حد پرحجم بود ولی انرژی خوبش اجرا را گرم می کند. دو بازیگر دیگر هم به نسبت دیالوگ و فضای کمتری که دارند، خوب هستند.
این نمایش صحنه های به یادماندنی زیادی دارد، اما اپیزود آخر و بازی موزون و هماهنگ آشا محرابی با ترانه های انرژی بخش این اپیزود که در نقش رؤیای آرایشگر که برای چند دقیقه فرصت کرده تا به آن فکر کند بسیار دیدنی بود. و ایده کارگردانی در لحظه ای که این رؤیا از فکر آرایشگر (صحنه) خارج می شود خیلی خوب بود چنانکه در پوستر کار هم این فرصت کوتاه پرداختن به رؤیاهای خوب نشان داده شده است.
آفرین آفرین :d