در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | کیوان ارزاقی درباره نمایش برهان: مطلبی که بعد از دیدن «برهان» کار آقای «محمد یعقوبی» توی وبلاگ «از پشت
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 19:57:13
مطلبی که بعد از دیدن «برهان» کار آقای «محمد یعقوبی» توی وبلاگ «از پشت یک سوم» نوشتم.
:::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::

بُرهانِ یعقوبی

ریاضی‌دانی مُرده و دو تا دخترش، یکی ساکنِ شرق و دیگری غربِ آمریکا قراره تکلیفِ زندگی، خونه و مهم‌تر از همه، برهانِ مهمی از علم ریاضی‌ای رو معلوم کنند. یکی از دخترها دل به خونه‌ی قدیمی‌شون بسته و حاضر نیست بعد از مرگِ پدرش خونه رو بفروشند و اون یکی که در آستانه‌ی ... دیدن ادامه ›› ازدواج با...

آدم‌هایی هستند که کارشون، سَبک داره. امضاء‌ نانوشته‌ایی داره که تو می‌تونی اون رو بین خیلی از کارهای هنری تشخیص بدی و «محمد یعقوبی» یکی از همین آدم‌هاست. کسی که پای نوشته و اجراش، مُهر و امضای خودش رو زده و اگه علاقه داشته باشی به نوع نگاه و آثارش، بدون‌شک هر بار که یکی از کارهاش رو می‌بینی، منتظر می‌مونی برای دیدنِ نمایش بعدی. و خب توی دنیای امروز، با این حجم از آثار مکتوب و سمعی بصری، هنر زیادی می‌خواد اون‌قدر توی کارت، صاحبِ سَبک شده باشی که مخاطب رو برای کار بعدی منتظر نگه داری.

ماهیتِ زندگی امروز اینه که همه چیز خیلی زود فراموش می‌شه و کمتر کسی منتظر چیزی می‌مونه در حالی که یعقوبی در نوشته‌های خودش، اقتباس‌ و بازنویسی‌هایی که از آثار دیگران کرده کاملاً نگاه خاصِ خودش رو توی این آثار ارائه کرده و این همون حلقه‌ی اتصالِ بین یعقوبی و مخاطبی است که آثارش رو دوست داره. حتی توی کاری مثل «برهان» که این ردِ پا کمتر و کم‌رنگ‌تر از آثار قبلی بوده.

«برهان» کاری از دیوید اوبورن، توسط محمد یعقوبی، ایرانیزه شده و این شب‌ها توی فرهنگسرای نیاوران در حال اجراست.

قطعاً به‌همین راحتی کاترینِ قصه، کتایون نشده. باید نگاه، مشکل، خواسته‌ و دغدغه‌هاش ایرانی بشه تا منِ مخاطب بتونم کتایون رو بپذیرم و باهاش ارتباط برقرار کنم که از دیدِ من، این مهم توی برهان انجام شده. با آدم‌های ایرانی قصه‌‌ایی که توی شیکاگو اتفاق افتاده، بهمین راحتی رفیق نمی‌شیم به‌صرف این‌که فقط ایرانی صحبت می‌کنند و شعر فارسی می‌خونند، بلکه باید اون شخصیتِ ایرانی مونده در غربت، ساخته و پرداخته بشه.

البته حالا که داستانی آمریکایی، ایرانی شده، به نظرم با توجه به فضا و مضمونش، می‌تونست دغدغه‌های یک ایرانی مهاجر، رنگ و لعاب بیشتری پیدا کنه. تضادهای زندگی غربی، تفاوت‌های دو جامعه، بی‌هویتی فرهنگی، سَرخوردگی و مشکلات مهاجرت که بهرحال در جایی از قصه از زبان علی سرابی، پدر ریاضی‌دان خیلی مختصر و مفید گفته می‌شه، می‌تونست یکی از موضوعات پُررنگ برهان باشه که شاید زمان و عواملِ محدود کننده‌ی دیگه‌ای مانع از آن شده.

http://labynth.blogfa.com/post-364.aspx
آقا کیوان،به نظر من موضوع مهاجرت و دغدغه های مهاجران و تضاد ها و بی هویتی ها و غیره چه خوب شد که در این کار برجسته نشده. و به همون یک مقدار کم بسنده شده. در نمایشهای دیگه کم پرداخته نشده به موضوع مهاجرت،و کمی تکراری شده به نظرم. مثل شرق شرق است و کافه مک ادم که از اجراشون خیلی هم نمی گذره. البته مطمئنم اگه کسی مثل آقای یعقوبی بخواد این موضوع رو واسه یکی از کاراش انتخاب کنه کار تماشایی ای از آب در میاد.
۱۸ دی ۱۳۹۱
فهمیه جان، به نظرم با توجه به حضور ایرانی‌های مهاجر در آمریکا و بخصوص ریاضی‌دان و دخترش که قاعدتا از نخبگان هستند می‌تونست کار بدون اینکه درگیر «تکرار» بشه به مهاجرت و دغدغه‌ها و فرار مغزها هم بپردازه که حتماً آقای یعقوبی دلایل منطقی برای این کارش داشته که توی یکی از مصاحبه‌هایی که همین یکی دو روز پیش ازش خوندم گویا مشکل طولانی شدن کار یکی از دلایل اون بوده.
۱۹ دی ۱۳۹۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید