در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | مهدی درباره نمایش کابوس وقتی کاپوچینو تمام می شود: این را اینجا برای "کابوس؛ .." نوشتم: http://waahe.blogspot.com/2013/05/blog-post_14.html به
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 07:36:47
این را اینجا برای "کابوس؛ .." نوشتم:
http://waahe.blogspot.com/2013/05/blog-post_14.html

به عنوان یک مخاطب غیرحرفه ای تئاتر، صدا، طنین صدا، زخم صدا، گرمی صدا برایم مهم بوده است. طوری که بتوانم چشمهایم را ببندم و تنها به "صداها" دل بدهم. به صداها دست بکشم. جنس صداها در "کابوس؛ وقتی کاپوچینو تمام میشود" این ویژگی را داشتند.

وسط آوردن تمام نقش ها، هویدا کردن همه چیز، ساده گی نمایش را که برای من انگار بخشی از آن است، بیشتر کرده بود. کارگردان نمایش وسط بود. نورها با چراغ قوه، نورپردازها کنار دست تماشاگر...

اما برخی چاله چوله ها هم وجود داشت. راست میگفت عزیزی که میگفت انگار دکور در تئاتر ایران کلاً چیز غریبی است. تئاترها غالباً دکور ندارند. ... دیدن ادامه ›› دکوری که بتواند کمکت کند تا به بازی بیشتر دل بسپاری. در حالی که در ینگه دنیا، دکور بخش مهمی از ماجراست.. دلایلش بماند با اهلش..

نمیدانم چرا شوخی های جن.ص.ی و تا حدی سیاسی هم - که شاید قرار بوده ساختارشکن باشند، خودش دارد تبدیل به ساختار جدید میشود و مدام تکرار.. آن هم شاید از نوع زرد و از مد افتاده اش. مانند تکه انداختن به ماجرای هاله و چه و چه..

دیالوگ ها گاهی دیگر خیلی پینگ پنگی بودند. انگار از دهان یکی هنوز درنیامده، جوابش در دهان دیگری بود. در حالی که فکر میکنم شاید باید دیالوگ هم حداقل طول و حداقل فاصله ای داشته باشد تا به بلوغش برسد. مثل فشفشه ای که هنور اوج نگرفته، دو متری زمین میترکد!

تپق زدن ها هم کم نبود. گرچه همان جنس صداها و سادگی اجرا، اغماض تماشاگر را شاید برمی انگیخت..

تئاتر اما همچنان معبد من است. جایی که کسی، چیزها را جور دیگری میبیند..
درود با شما دراین نمایش کاملا هم نظرم .....
۲۴ اردیبهشت ۱۳۹۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید