در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | احسان: خواب --------------------------- سلام دیر بازیست که من به تو می ان
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 05:31:47
خواب
---------------------------
سلام
دیر بازیست که من
به تو می اندیشم
به خودم
به افق های بشر
و به یک دانه ی منطق در خاک
من به باران ریا ، من به هر سایه پنهان در نور
من به دلبستگی شهر به باران و به نور یکسره می اندیشم
ناگهان ... دیدن ادامه ›› می بینم
موجی از آزادی ، همه افکار مرا می شوید
خیزش موج ، چه شکوهی دارد!
و سرافرازی دشت
در جدال بالب برنده ی داس
***
فکر باید کرد !
در دیاری که همه یکسانیم
پس چگونه است که در سفره ی بی رونق انگیزه ی شهر
نان وحسرت داریم ؟
یا که در سنت بی فکری روز
پی تخریب کدام قاعده ی پروازیم ؟
چه کسی حاصل تفریق نگاه من و توست ؟
چه جوابی به دل آشوبی هم خواهیم داد ؟
طی ابطال امید ، در نگاهی نگران
و چرا فاصله افتاده میان شب و پیدایش ماه ؟
چه زمانی سبد عاطفه را ، پر از احساس ستایش کردیم ؟
از میان پر و خالی شدن حنجره ی رود روان ، چه توقع داریم ؟
گویی از قصه ی تنهایی خود بی خبریم !
***
خواب نمانیم هرگز
در مسیر دل دوست ، برویم آهسته
گره از غائله ی زندگیش باز کنیم
سنگ ، از راه خدا برداریم
چوب خشک حسد حاکم را
لای چرخ سفر مردم رعیت نکنیم
واژه ی سرد غرور را با هم
از میان ادبیات بشر حذف کنیم
تو بدانی آتش ،بینش روشن مرگ است
من بدانم با تو
بینش مرگ ،چه شعف انگیز است
و نترسیم از مرگ !
***
در چنین دنیایی
خرد خلق پر از فانوس است
می توان عاشق زیبایی موسیقی شد
و به آهنگ بهار گوش سپرد
می توان روز به روز
به تماشای سعادت برویم
نام معشوقه ی خود را با عشق
و به خطی خوانا
بنویسیم و پلاک در منزل بکنیم
درچنین دنیایی
سیلی از آگاهی
ذهن بدبین مرا خواهد شست
نور ، تاریکی احساس مرا خواهد کشت
و دگر هیچ کسی نیست که از سایه خود دور شود
هر دم و بازدمی یاد خدا خواهد بود
آسمان ، آبی و دشت ، همه یکپارچه سبز
و دل کوچک کودک روشن
و پریشانی مادر اما
نشود ناپیدا
همچو بی تابی هر روز پدر
آری ، آری
در چنین دنیایی است
که خدا تا ابدیت جاریست !
بهمن 91
۲۴ اردیبهشت ۱۳۹۲
خیلی خوب بود. ردپای سهراب در جای جای شعرتون هویدا بود. معلومه که خیلی ازش تاثیر گرفتین.
۲۶ اردیبهشت ۱۳۹۲
ممنون خانوم علمشاهی
مرسی الهه خانوم ، ولی اگر دقیق تر بخونید میبینید که تنها چیزی که از سهراب شباهت داره به نوشته من نزدیکی آهنگ شعر من و شعر سهراب هست ، در باقی زمینه ها کاملا متفاوت می نویسیم و من فلسفه ذهنی خودم رو دنبال میکنیم و شباهتی بین خودم و سهراب نمی بینم . قالب 1 مشخصه کلیه . مگر هر غزل سرایی الهام گرفته از اساتید غزل سراست ؟ و مورد ها مشابه
۲۶ اردیبهشت ۱۳۹۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید