همیشه همینطور زمان را شناختم؛
صدای تیک تاک ثانیه های ساعت دیواری کهنه ای که بر دیوار اتاقم ایستاده بود ارزش ها را می آفرید.ارزش زمان، ارزش گذشته و ارزش ثانیه هایی که در حال آمدن اند و حالا گذشته اند.
ثانیه هایی که تو، بودی و حالا نیستی...
البته تو هنوز هستی اما در ثانیه هایی که گذشته اند...
پس بگو چطور می توانم زمان را متوقف کنم؟
چطور می توانم عقربه ها را در جهت عکس به حرکت در بیاورم و به تو برسم، به پاییز، به غروب بینمان، به نگاه عاشقانه ی تو، به اشتباه بزرگ من...
این زمان دست نیافتنی ترین چیز است.
این زمان خداست...
مرداد92/میثم
از: خود