در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | علیرضا برازنده نژاد درباره نمایش روایت ناتمام یک فصل معلق: سر سه میز جداگانه، سه گفتگو جریان داشت و ما تقریبا از میانه‌ وارد آنها
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 23:26:26
سر سه میز جداگانه، سه گفتگو جریان داشت و ما تقریبا از میانه‌ وارد آنها می‌شدیم. نحوه ورودمان خیلی مهم بود و به نظرم این کار به خوبی انجام شد. ناگهان وارد گفتگویی می‌شدیم که قبل از ما شروع شده بود. موقعیت جالبی که به تدریج پی می‌بردیم موضوع اصلی چیست. گفتگوها در هم تنیده شده و هر گفتگو به چند قطعه تقسیم شده بود. نقطه مشترک در هر سه‌ی این گفتگوها بروز یک غافلگیری بود که البته زمان وقوعش در هرکدام متفاوت و روند غافلگیری‌ در مجموع، شیب کند شونده‌ای داشت. مثلا در گفتگوی اول (اولین گفتگویی که نمایش با آن شروع شد: بین آن دو پسر جوان) در همان انتهای اولین قطعه، ما هم مثل "نوید محمدزاده" با طنزی که جای خود را به یک موقعیت بغرنج داده بود، غافلگیر شدیم. یعنی با فهمیدن جدی بودن قضیه قاچاق و حجم وحشتناک آن به اندازه‌ی یک خاور! این غافلگیری در گفتگوی دوم، کمتر و سرِ میز "هومن سیدی" کمرنگ‌تر شد. به نظرم سرِ هر میز و در طول یک موقعیت داستانی پیوسته، از مضمون متفاوتی پرده‌برداری می‌شد: پوچ بودن یک رفاقت و مفهوم انتقام روی میزِ برادرِ فرد اعدام شده و دوستش، تلخی یک رابطه و مفهوم اعتماد، روی میزِ زن و شوهر و سرانجام تغییر موقعیت‌ دو نفر نسبت به هم و مفهوم وفاداری در سرِ میز دختر شیرازی و رفیقِ نامزدش.