1-فکر میکنم یکی ازاصلی ترین مشخصه های یک هنرمند مستقل بودن آن است هنرمند وامدار هیچکس نیست حتی دوستداران و طرفدارانش حتی اگر دوستدارانش اثری از او را ناخوشایند بیابند و کماکان به دنبال فرمول های امتحان پس داده و خوشایند قبلی او بگردند او نباید به دنبال ذائقه مخاطبانش برود چرا که وجه اصیل استقلال خود را زیر پا گذاشته است. یادم است زمانی که فیلم شیرین کیارستمی دیده شد منقدی معروف و طرفدار این کارگردان بشدت این اثر را زیر سوال برد چرا که معتقد بود کارگردانی که دربهترین کارهای قبلیش بدور از روایتگری و قصه پردازی بوده و هیچگاه از دوبله استفاده نکرده مرتکب گناهی نابخشودنی شده چرا که فرمولی را که منقد محترم به آن خو گرفته و عادت کرده بود را زیر پا گذاشته بود. ولی واقعیت این است که هنرمند بمفهوم مطلق خود اساسن دنباله رو کسی نیست بلکه آنها هستند که با آثار خود جامعه و ذائقه آنها را به دنبال خود می کشند و ارتقا می دهند و نه برعکس
2- باید دانست که هر هنرمندی دارای دوره شکوفایی و زایش است ولی این دوره همیشگی نیست این دوره ها را باید شناخت و درک کرد چرا که ممکن است دوره های کاری دیگر هنرمند از راه برسد زمانهایی که دغدغه های هنرمند تغییر می کند و یا بالا رفتن سن در او تغییراتی پدید می آورد و چیزهایی می بیند که قبلن نمی دید و برعکس .
مثالهایی از این دست فراوان است اگر بخواهم به ساده ترین و دم دستی ترین مثال بسنده کنم اشاره می کنم به داریوش مهرجویی و آثاری از قبیل هامون، پری، سارا، بانو و درخت گلابی در مقایسه با دیگر آثارش که به زعم اکثر کارشناسان در زمره دوران طلایی این هنرمند محسوب می شوند.
3- ممکن است هنرمندی یک موتیفی را بشناسد و مدام بخواهد آن را تکرار کند بنظر این امر خیلی ایرادی ندارد چرا که کارهای هنری بسیاری در اثر کنار
... دیدن ادامه ››
هم قراردادن موتیفهای تکراری منجر به خلق آثار ماندگار شده است. نمونه بارز آن در موسیقی می تواند بولرو اثرموریس راول باشد که هنرمند با تکرار یک موتیف خاص شاهکاری بی بدیل خلق کرده است.ازمثال های دیگر این موضوع در سینما می توان به تکرار مضامین اجتماعی در کارهای کن لوچ اشاره کرد که اگر چه تمام ساخته های این فیلمساز جذاب و قوی هستند به مضمون همیشگی خود وفادار است و به شیوه های مختلف آن را در فیلمهای خود تکرار می کند با اینحال به ورطه تکرار و ملال آوری نمی افتد. ولی مهم روش پرداخت چنین امر خطیری است چراکه عدم دقت در پرداختن امری ممکن است به تکرار خود هنرمند منجر شود که امری درخور نخواهد بود مثال از این دست فراوان است و نمونه وطنی آن در سینمای ایران هم موجود است.
4- هنرمند نیازمند اعتماد مخاطب خود است بویژه اگر با هنرمندی پیشرو سرو کار داریم. در جامعه ای که در آشفته بازار ابزار و ادوات الکترونیک و لوازمی همچون موبایل و تبلت به هر کس و ناکسی با یا بدون گارانتی اعتماد می کنیم و از دستفروش و نمایندگی مثلن رسمی خرید می کنیم آنقدر که مازاد بر نیاز خود خرید می کنیم و سرتا پای خود را مجهز می کنیم و بی حساب خرج می کنیم اعتماد کردن به اثر یک هنرمند شناخت شده و مورد قبول حتی اگر آن اثر را نفهمیم نباید منجر به طرد و یا زیر سئوال بردن او شود شاید دانسته های ما کافی نبوده شاید برای فهم اثر باید بیشتر فکر کرد یا باید صبر کرد تا دانسته شود یکی از اصلی ترین مشخصه های هنرهایی چون نمایش به کار گرفتن قوه تفکر و تعقل این مهمترین مزیت انسان بر حیوان است.
با این مقدمه خواستم به توصیف نمایش سالگشتگی برسم برای فهمیدن این اثر امیررضا کوهستانی به این پیش نیازها هم علاوه بر موارد بالا نیاز داریم این موارد لازمند ولی کافی نیستند: شناختن هنرمند بعنوان مهمترین کارگردان پیشرو تئاترحال حاضر کشور، دغدغه های غالب هنرمند بدون ایجاد توقع یا پیش زمینه ذهنی و آگاهی از افسانه اورفه و اوریدیس(در این مورد خاص).
همانطور که گفتم اینها لازمند ولی بهیچوجه کافی نیستند چرا که ممکن است به فهم کامل اثر نینجامد.
خیلی ها متاسفانه با پیش زمینه ذهنی دیوار چهارم یعنی کار قبلی به استقبال این اثر آمده بودند و چون آن را مشابه فرمول قبلی ندیده بودند سر خورده شده بودند خیلی ها با ندانستن دغدغه های غالب هنرمند و یا بطور کلی نفهمیدن کل موضوع به قضاوت نشسته بودند دیگری معتقد بود که کارگردان در حال تکرار کردن خود است و این اثر شاخصی بحساب نمی آید.
به اعتقاد شخصی اگرچه به فهم کامل تمامی زوایای این اثر نائل نشدم ولی این اجازه را بخود نمی دهم که برچسب نامناسبی نصیب این کار کنم آثار زیادی سراغ داریم که در زمان خود شناخته نشدند ولی بعدها مورد تقدیر قرار گرفته اند . من اما خیلی راحت به اثر کارگردان آوانگارد نمایش کشورمان احترام می گذارم و سعی می کنم وسعت دانسته های خود را آنقدر فراخ تر کنم تا بتوانم به زوایای پنهان آثار این هنرمند ارزشمند دست یابم و به داشتن چنین هنرمندی در ایران عزیز خود ببالم.
جایی خواندم که ایشان از هنوز کاربردی بودن پیام بعضی آثارش در حال حاضر اظهار تاسف کرده بود و گفته بود ناراحت است که فلان اثر که دغدغه مثلن سال هشتادوپنج یا سال نود برای من یا جامعه من بوده هنوز هم به قوت خود باقی است. من اما در این مورد به ایشان حق نمی دهم و تقصیر را متوجه ایشان نمی دانم که بخواهد تاسف بخورد ایشان گناهی ندارند. مگر مرغ سحر ملک الشعرای بهار که هنوز حدیث نفس جامعه ایرانی است بعد از گذشت سالها باعث تاسف کسی شده است. مگر تاثیر کلام لسان الغیب بعد از صدها سال و کاربردی بودن الفاضی همچون زهد و ریا و خرقه تزویر و ... باعث تاثر ایشان یا بازماندگان این شاعر محترم شده است.
تاسف البته باید کسانی بخورند و جامعه ای باید متاسف باشد که پیام اثر هنرمند را درک نکردند، سعی در تغییر و تصفیه و پالودن خود از زشتی ها و پلیدی هایی نکردند که هنرمند در آینه آثار خود به جامعه نشان داد ولی آنها التفاتی نکردند.
دیدن این اثر را به تمامی مخاطبان جدی تئاتر و سینما بطور اخص و اهالی هنر بطور اعم توصیه می کنم.