نقش فرهاد اییش را در سقراط دوست داشتم هرچند زیاد شبیه تصویرذهنی من از سقراط نبود .(به مصداق :این سقراط قشنگ است ولی سقراط من نیست !) شعارهای نمایش خیلی زیاد بود و یه جاهایی احساس میکردی کسی عقایدش را برایت رو خوانی میکند ولی چون با بیشترش موافق بودم وجایی هم برای ابرازش نداشتم با این قضیه هم کنار میامدم ! نورپردازی و موسیقی اش را خیلی دوست داشتم . اجرای تاتر مده ا را هم همینطور . بازی اقای اییش بقدری طبیعی و روان بود که بعضی از بازیهای دیگر در مقابلش مصنوعی بنظر میامد . ولی همه نمایش یکطرف و قسمت دادگاه ان یک طرف دیگر ! از بالا تر بودن جایگاه شاکیان . شخصیت و ظاهر کسی که دادگاه را اداره میکرد . ریختن اشغال ها وهیاهو بیمورد وقتی که قرار بود با جریمه مالی حکم را تغییر دهند . مختار کردن سقراط بین تبعید یا مرگ . .. از همه جالب تر اینکه جمعیت سالن را وارد بازی کردند و همه ما در نقش مردم اتن و هییت منصفه قرار گرفتیم . یعنی من حکم به محکومیت سقراط داده بودم ؟ پس لابد فحش های اقای اقاخانی هم حقم بوده است !
( راستی ایا تفاوت تیپ و رفتار پسر سقراط و... میتواند نمایش تفاوت فکری و رفتاری نسل جدید باشد که برخلاف پدرانشان دیگر بدنبال فلسفه . سیاست و غیره نیستند و فقط میخواهند خوب زندگی کنند ...)