تو دری مچِد، دلی من دسد
نه میشِد کندد، نه میشِد بسِد
روزی عاشورا، عرقی جلفایی
نه میشد خوردِد، نه میشد نسد
تو گلی غمزه ی جلو چشمی دل
نه میشد بود کرد، نه میشد دس زِد
دلی من گربه س، سنبلتیفم
شنیده س بودا، آ شده س مسد
نیمیگم اصی نبودم عاشق
... دیدن ادامه ››
ولی عشقی تو همه را پس زد
برا من بسِس که تو آلو شی
تا به ما بلکی برسد هسد
برا من بسس که گزی آرتی
بخوری من شم آرتی لا لثد
کی می آی؟ نوروز؟ دو هزار و پنج؟
یا نیمه ی شعبون؟ چی چیِ س قصد؟
آ دلی سرتق مگه باور کرد؟
نه میشد کندد، نه میشد بسد
پ ن:
تو در مسجدی، دل من دسته توست (یا شاید؛ دل من در دست توست!). نه می شود کندت، نه می شود بست تو را.
مثل عرق "جلفا"* در روز عاشورایی، نه می شود تو را خورد، نه می شود نگرفت (رد کرد).
پیش چشم دل چون گل غمزه ای، نه می شود بویت کرد، نه می شود دستت زد.
دل من چون گربه است، ای "سنبل الطیب"** من، بوی تو را شنیده و مست تو شده.
نمی گویم اصلن عاشق نبودم، اما عشق تو همه ی آنها را عقب راند (بی رنگ کرد).
برای من همین بس که تو آلو بشوی تا مگر هسته ات به ما برسد.
برای من همین بس که گز آردی بخوری تا من ارد لای لثه ات بشوم.
کی می آیی؟ نوروز؟ سال 2005؟ یا نیمه ی شعبان؟ قصدت چیست؟ (چه فکر و نیتی داری؟)
و دل سرتق (لجباز) مگر باور کرده (این همه را)، نه می شود کندت، نه می شود بست تو را.
* جلفا محله ی ارامنه ی اصفهان است(بود!) که معمولن مسلمان ها مشروبات الکلی شان را پنهانی در آن محله می خوردند!
** "سنبل الطیب" گیاهی ست طبی که جوشانده ی ریشه ی آن را برای رفع سرفه و سینه درد بکار می بردند و در عین حال "معرق" است. همان طور که می دانید گربه ها عاشق "سنبل الطیب" اند و چون می خورند، راه رفتن و نگاه و رفتارشان مثل آدم های مست می شود، به راستی تماشایی و شیرین!
منبع: http://www.esf13.blogfa.com/post-6.aspx