دیالوگ اشووندر تو نمایش جواب خوبی به این سواله: من خانوم نیستم! من یه انسانم!
طبعا وقتی نمیشه خانم های نمایش رو هم شکل آقایون کرد، باید آقایون به شکل خانم ها در بیان. از دو منظر این طراحی لباس قابل توجهه، اول د بستر متن نمایش، چون نمایش در فضای کمونیستی شکل می گیره و در اون فضا هر گونه وجه تمایز به شدت سرکوب میشده (اصولا در هر دیکتاتوری تمایز میان انسان ها سرکوب میشه) بنابراین می بایست هم شکل بودن نشان داده می شد، اما چرا از یونیفورم استفاده نشد؟ جدای از جلوه ی بد بصری، به نظرم هم شکل بودن سر (محل تفکر) در این جا بیشتر معنا پیدا خواهد کرد. دلیل دومی که خانم کوثری (طراح لباس) این ایده رو انتخاب کردند و جناب یعقوبی هم اون رو تایید کردند می تونه ریشه در ماهیت و ذات معترض این دو هنرمند نسبت به شرایط بیرونی جامعه ی خود ما داشته باشه. این حرکت رو میشه یه حرکت جسورانه قلمداد کرد. به هر حال کمتر کسی هست که نوع نگرش سیاسی جناب یعقوبی و خانم کوثری رو نسبت به وقایع و رویداد های جامعه ندونه.
آقای نصیری کاملا درست شرح دادند این موضوع رو
دقیقا نوع طراحی لباس آیدا کیخایی هم برعکس مردان قابل توجه بود و این کاراکترها مخصوصا روسری بازیگران مرد پر از حرف و بدون شعار بود
چیزی که من و همراهم تو صحبت راجع به این موضوع بهش فکر کردیم این بود که نوع این پوشش تو درجه های اجتماعی متفاوت فرق داشت ، همه ی مردا به نوعی پوشش سر داشتن ، اما این پوشش هرچی طبقه ی اجتماعی پایین تر می رفت سفت و سخت تر می شد . مثلا پروفسور فقط یه سربند ، دکتر یه روسری که یه وقتایی بهش پاپیون می بست ، شاریک اول هیچی رو سرش نبود ، بعد روسری سر کرد ،و وقتی رفت تو قشر کارگر ها مقنعه . اون مامور ساختمان هم علاوه بر مقنعه یه کلاه هم سرش بود