«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواریاست برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفتوگو درباره زمینههای علاقهمندی مشترک، خبررسانی برنامههای جالب به همدیگر و پیشنهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
سلام دوستان من دیشب نمایش رو دیدم.اولش فکر کردم تو این سالن و با بازیگرانی که اسم و رسم ندارن،کار خوبی نمیبینم.امابخاطر آقای هدایتی ،رفتم و کار رو دیدم...واقعا خوب بود.فضای زیبایی طراحی شده بود.با مهارت از فضای کلاسیک به فضای مدرن رفت و آمد داشتیم. فضاهای طنز آلود که به تماشاچی کمک میکرد نفسی برای اتفاقات بعدی بکشدرا دوست داشتم. بجا چیده شده بود و انصافا بازیگرانش هم حق مطلب رابجا آورده بودند.تماشاچی چنان درگیرفضای وهم آلود شده بود که حتی در فضای طنز هم گاهی جرات خندیدن نداشت و فقط نفس میکشید.گریم کار واقعا عالی بود ونشان از حرفه ای بودن اعضای آن را داشت.آقای هدایتی کارتون عالی بود.ومیتوان از این اثر بعنوان یکی از شاهکارهای شما نام برد.کار بازیگرانتون هم دوست داشتم.ونشان از زحمت شمابود.بازیگران نقش:تریزیاس،کرئون،سیروس،وآنتیگون ازنقاط قوت کارتون بودن.ومیتوان گفت حق این نمایش واین بازیگران جایی فراتر از اون سالن بود.واقعا خسته نباشید.
دیالوگ اشووندر تو نمایش جواب خوبی به این سواله: من خانوم نیستم! من یه انسانم!
طبعا وقتی نمیشه خانم های نمایش رو هم شکل آقایون کرد، باید آقایون به شکل خانم ها در بیان. از دو منظر این طراحی لباس قابل توجهه، اول د بستر متن نمایش، چون نمایش در فضای کمونیستی شکل می گیره و در اون فضا هر گونه وجه تمایز به شدت سرکوب میشده (اصولا در هر دیکتاتوری تمایز میان انسان ها سرکوب میشه) بنابراین می بایست هم شکل بودن نشان داده می شد، اما چرا از یونیفورم استفاده نشد؟ جدای از جلوه ی بد بصری، به نظرم هم شکل بودن سر (محل تفکر) در این جا بیشتر معنا پیدا خواهد کرد. دلیل دومی که خانم کوثری (طراح لباس) این ایده رو انتخاب کردند و جناب یعقوبی هم اون رو تایید کردند می تونه ریشه در ماهیت و ذات معترض این دو هنرمند نسبت به شرایط بیرونی جامعه ی خود ما داشته باشه. این حرکت رو میشه یه حرکت جسورانه قلمداد کرد. به هر حال کمتر کسی هست که نوع نگرش سیاسی جناب یعقوبی و خانم کوثری رو نسبت به وقایع و رویداد های جامعه ندونه.
آقای نصیری کاملا درست شرح دادند این موضوع رو
دقیقا نوع طراحی لباس آیدا کیخایی هم برعکس مردان قابل توجه بود و این کاراکترها مخصوصا روسری بازیگران مرد پر از حرف و بدون شعار بود
چیزی که من و همراهم تو صحبت راجع به این موضوع بهش فکر کردیم این بود که نوع این پوشش تو درجه های اجتماعی متفاوت فرق داشت ، همه ی مردا به نوعی پوشش سر داشتن ، اما این پوشش هرچی طبقه ی اجتماعی پایین تر می رفت سفت و سخت تر می شد . مثلا پروفسور فقط یه سربند ، دکتر یه روسری که یه وقتایی بهش پاپیون می بست ، شاریک اول هیچی رو سرش نبود ، بعد روسری سر کرد ،و وقتی رفت تو قشر کارگر ها مقنعه . اون مامور ساختمان هم علاوه بر مقنعه یه کلاه هم سرش بود
نمایشنامه ی دل سگ با برداشتی آزاد از کتاب دل سگ نوشته ی میخائیل بولگاکف تهیه شده و بارها به اجرا درآمده این کتاب در بین کسانی که به صورت حرفه ای نمایشنامه خوانی را در برنامه ی خود دارند جایگاه مقبولی پیدا کرده است.
نویسنده ی این نمایشنامه آقای محمد یعقوبی می باشد.
با تی تی موافقم اول اجرا مسلط نبودند و البته رفته رفته بهتر شدند.
بازی هر دو را دوست داشتم مخصوصا آقای آقاخانی
دوستان خیلی بی انصافی می کنند به این بدی که می گویند نبود
من نمایش را دوست داشتم
خیلی خسته کننده و کسالت آور بود. حیف از بازی خوبشون برای این موضوع تکراری
نمیدونم از اول اجرا اینطور بوده و یا بقول گلنوش بعد از توقیف به این روز در اومده....