«مرگ کشدار سلطانعلی میرزا شعاع السلطنه»
با دیدن بسیاری نمایش ها، از جمله نمایش حاضر، به این استنتاج می رسم که به واقع عمده ترین مشکل و ایراد نمایش های ایرانی را می توان مقولهٔ حیاتی «نمایشنامه» دانست؛ نمایشنامه، مانند خشت اول دیوار یک اثر نمایشی ست، که چنانچه کج بنا نهاده شود، تا ثریا می رود دیوار کج! و چنانچه درست بنا نهاده شود، نتیجه اش می شود آثاری مانند اکثر نمایش های جناب محمد یعقوبی.
نمایش حاضر (مرگ کشدار...) نیز متأسفانه بری از این ایراد نبود؛ به گونه ای که طرح و موضوع ضعیف نمایشنامه، کل اثر، حتی دیالوگ نویسی نسبتا" قابل قبول آن را نیز تحت الشعاع قرار داده و به طور کل، خللی عمده به پیکرهٔ اثر وارد نموده است. به گونه ای که، گرچه بازیگران (بالاخص بازیگر زن و نیز بازیگران نقش های ایرج و سلطانعلی) به خوبی ایفای نقش نمودند، و کارگردانی، دکور، و... نیز نسبتا" قابل قبول بود، ولیکن ایراد مذکور (نمایشنامه) به قدری فاحش بود، که به زعم بنده، به شدت از ارزش این اثر کاست و ضربه ای مهلک بر کل اثر وارد ساخت.
امید که در حیطهٔ هنرهای نمایشی، تحولی اساسی و شگرف در مقولهٔ نمایشنامه نویسی- که فی الواقع قلب تپندهٔ آثار نمایشی ست- اتفاق افتد.
النهایه، به تمامی عوامل محترم این نمایش خسته نباشید می گویم و برایشان بهترین ها را آرزو دارم.