در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | علی کشاورز
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 23:02:41
 

فعال هنری

 ۱۲ اردیبهشت ۱۳۵۸

فیلم کوتاه ریبوار

۱۰٫۰
ن و ک: فرگل مسروری‌راد، سید‌حسین زیتون‌نژاد

فیلم کوتاه رویا

۰۰٫۰
ن و ک: محمدرضا محمدی

فیلم کوتاه راه

۰۰٫۰
ن و ک: مهدی رضایی

فیلم کوتاه مرزها نمی‌میرند

۱۰٫۰
ک: حمیدرضا ارجمندی / ن: سامان حسین‌پور و آکو زندکریمی

فیلم کوتاه مدار بسته

۱۰٫۰
ک: سمیرا کریمی / ن: حسن نجم‌آبادی

فیلم کوتاه نیجریه

۱۰٫۰
ک: صباح گویلی / ن: آکو زندکریمی

فیلم کوتاه همستر

۱۰٫۰
ک: فاطیما نوفلی / ن: امیرحسن نوفلی، کیارش اردشیرپور

فیلم کوتاه آنارشی

۰۰٫۰
ن و ک: مجید کاظمی

فیلم کوتاه شوفر

۵۴٫۰ فیلم کوتاه
ن و ک: رضا نجاتی
۱۰,۰۰۰ تومان

فیلم کوتاه کَت‌وُمَن

۰۰٫۰
ن و ک: هادی شیبانی

فیلم کوتاه نازپری

۰۰٫۰
ن و ک: محمدرضا محمدی

فیلم کوتاه خاکخونی

۰۰٫۰
ن و ک: حجت حسینی

فیلم کوتاه کَفَر

۰۰٫۰
ن و ک: مهدی برزُکی

فیلم کوتاه برنو

۰۰٫۰
ک: محمد ثریا / ن: محمد ثریا، مرتضی شهبازی

فیلم کوتاه ماهکان

۰۰٫۰
ن و ک: حسام حسینی، عباس حسین‌زاده

فیلم یک و نیم اسب بخار

۰۰٫۰
ک: رسول کاهانی / ن: سُرور پیروانی، حسن نجم آبادی، ...

فیلم کوتاه انگشتر

۰۰٫۰
ن و ک: رهام رسولی

فیلم کوتاه آن روبرو

۰۰٫۰
ن و ک: سمیرا کریمی

فیلم کوتاه مات

۰۰٫۰
ک: سمیرا حضرتی / ن: پریسا الیاسی

فیلم کوتاه نان و انار

۰۰٫۰
ن و ک: مهتاب حسنی

فیلم کوتاه چمدان

۰۰٫۰
ن و ک: آکو زندکریمی، سامان حسین‌پور

فیلم کوتاه نارنجی

۰۰٫۰
ن و ک: ارمیا ربانی

فیلم کوتاه هیچکس خانه نیست

۰۰٫۰
ن و ک: میثم شمسی

فیلم کوتاه آلاگارسون

۰۰٫۰
ک: مصطفی کشاورز / ن: علیرضا رواده، مصطفی کشاورز
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
به گزارش فیلم نت نیوز،علی کشاورز نویسنده و منتقد در یادداشتی به فیلم سینمایی «درب» ساخته هادی محقق پرداخته است. او معتقدست روایت فیلم درست مثل زندگی است، همین‌قدر منطقی و سخت، همین‌قدر غیرمنطقی و معجزه‌وار.

«دِرب» که در بخش «سینمای دیگر» فیلم نت اکران آنلاین است در همان نمای اول پس از عنوان‌بندی، تکلیف خود را با تماشاگر روشن می‌کند. مردی با ناتوانی جسمی در سراشیبی دره‌ای، مشغول جمع‌آوری گیاهان دارویی است. این سخت‌کوشی در محیطی بِکر با قاب‌بندی تماشایی، همراه با صدای طبیعت منطقه، دوربینی ثابت و مشاهده‌گر، اصرار کارگردان بر نمایش کل یک اتفاق یا رفتار، بدون خُردکردن نما و کات‌های عرف سینمایی در سراسر اثر، تکرار می‌شود و درون‌مایه و جهان فیلم‌ساز را برای مخاطب مشخص می‌کند.

باید پذیرفت که «دِرب»، مخاطب خاص خود را دارد. در سینمای هنر و تجربه طبقه‌بندی می‌شود؛ ولی هادی محقق، در قامت کارگردان، هنرمندی باتجربه است. او می‌خواهد داستان تلاش مأمور برقی را برای وصل کردن برق خانه یک ناتوان جسمی و کودکی زمین‌گیر روایت کند؛ پس سراغ زیست‌بومی می‌رود که از آن شناخت دارد. در دِه یا روستایی دورافتاده‌‌ در چهار محال‌ و بختیاری، قطعاً بافت و ریتم زندگی با فضای شهر، متفاوت و قابل درنگ و مکث بیشتری است. مردی که به‌ واسطه ... دیدن ادامه ›› معلولیت برای راه‌رفتن از دستانش کمک می‌گیرد و شغلی سخت و خطرناک دارد و کم‌حرف است؛ در زمانی طولانی‌تر، در شخصیت و رفتار معرفی می‌شود. اضافه بر این‌ها، محقق، علاقه به سینمای کیارستمی و شهید ثالث را هم پنهان نمی‌کند. پس، کارگردان با علم، منطق و نگاه هنری خود، دنبال روایت داستان و شناساندن شخصیت‌هاست و هدف او، رضایت مخاطب عام و تمجید برخی منتقدان نیست.

شخصیت‌ها در این فیلم کم و بی دیالوگ، با کمک تصویر، رفتار، صدای محیط، نگاه، طراحی لباس، صحنه و نور، به‌درستی معرفی و باورپذیر می‌شوند. مثلاً با نمای اول و کوبیدن یک گیاه در حضور مشتری به شغل مرد ناتوان و با لوکیشن خانه‌ای متروکی که پنجره دیگر آن آجر و کاهگل گرفته شده و فقط قسمتی از آن قابل‌سکونت است، شُستن پسر در خانه، باز و بسته کردن فرش، سنگ‌های زیر رختخواب، فضای نمور و تک نور اتاق، به فقر شدید خانواده اشاره می‌کند.

مأمور برق، قانون‌مدار، مسئول و مهربان است؛ در جاده بی تردد، کمربند می‌بندد و راهنما می‌زند. در شهر، میز اغذیه‌فروشی را که پشت آن غذا خورده، تمیز می‌کند. لحن و رفتار او با همه، از بی‌بی که سواد ندارد تا مأمور پشت بی‌سیم، یکی است. خسیس نیست و از مناسبات بازار خبر ندارد. در تکرار کشیدن کارت برای خرید و حتی فروش بُز، باتوجه‌به احتیاج مالی، یک‌بار، چانه نمی‌زند. دیالوگ تکرارشونده او، ممنون و تنها هدف و رفتار او در کمک‌ و تعهد خلاصه می‌شود. این هدف، در نگاه معنادار او به پسربچه در چند نما، تأکید می‌شود.

باور به مروت، یاری و درک مسئولیت مأمور برق، خارج از چارچوب شغل و تکلیف، ملموس و حقیقی درآمده و این یقین در مخاطب، به‌واسطه بازی بدون اغراقِ هادی محقق است. او با شناخت کامل از کاراکتر و خود، نقش را نوشته و قطعاً در طول کار به آن افزوده است. او علاقه و عشق خود به حسین پناهی را فریاد زده است و جالب اینکه در فیزیک چهره، سادگی و بیان او، یک پناهی دیگر برای مخاطب، تداعی می‌شود. محقق در بازیگری نیز کم نمی‌گذارد و چنان در نقش مأمور برق فرو می‌رود که بدون بدل از تیر چراغ و دکل برق بالا می‌رود و از رودخانه خروشان می‌گذرد.

مردم دِه و روستا و مناسبات آنان، با بافت متراکم روستاهای دیگری که در ذهن داریم؛ متفاوت است. چون اقلیم آنان علاوه بر دورافتاده و متروک بودن از شهر، بین خودشان هم بافاصله است. اگر به فاصله خانه‌ مرد ناتوان از پیرمرد و پیرزن، فاصله خانه بی‌بی از دهیار و… توجه کنیم؛ متوجه تک خانه‌ها می‌شویم. یک دِه یا روستای متراکم خالی از سکنه در فیلم هم دلیلی می‌شود که اصولاً زندگی بی امکانات، فقر، سختی و شاید مهاجرتی در بین بوده است؛ اما مهربانی و سخت‌کوشی در این مردم، هنوز از بین نرفته است. همه باتوجه‌به گرفتاری، به هم کمک می‌کنند، سؤال نمی‌پرسند، حرف اضافه نمی‌زنند. برای حل مشکلات، کسی بود، کمک می‌گیرند و نبود، خود اقدام می‌کنند. بازیگران اصلی و غیراصلی با فکر، چهره انتخاب نشدند و مخاطب، انگار فیلم مستند محضی از روستایی با مردم بومی، شاهد است.

دوربین در این فیلم، ثابت و از لحاظ تکنیکی در بیشتر نماها آن‌قدر از عمد، مخفی، ساده و دور است که انگار تماشاگر، خود در روستا نشسته و مثلاً رد شدن دو نفر از رودخانه یا عبور یک ماشین در روز یا شب یک جاده را در زمان واقعی اتفاق و در وسعت دید چشم یک انسان، تماشا می‌کند. صدا و نور هم در جای درست به درک طبیعت محیط، بِکربودن و سادگی زیست مردم این روستا کمک کرده است. مثلاً: نور پنجره در شُستن بچه، نور چراغ ماشین در شب و بُعد فاصله با چراغ‌های شهر، نور ماشین بر خانه بی چراغ مرد در کنار نور آتش و… . صدای باد، پرنده، رودخانه، حشرات در کنار دوربین، آواز وسط فیلم و حتی موسیقی پایانی با تار و… همه در خدمت فیلم، دوربین کاشته شده و اتمسفر حاکم بر آن هستند.

در مسیر فیلم از ابتدا تا انتها، مثل یک زندگی واقعی، شاهد داستانک‌هایی هستیم: اینکه مرد، به پیرمردی در نخ‌کردن سوزن کمک کند تا جوراب پاره همسرش را در فرم طبیعت بی‌جان گونه، بدوزد. اینکه مأمور برق، مسیر را اشتباه برود تا به مرد نابینای عاشقی کمک کند؛ وسط رسالتش، گل بچیند و دست آنان را در دست هم بگذارد و با خاموش‌کردن ماشین، مکث کند، فکر کند و خلوت دو عاشق (حتی اگر در عشق نامتعارف باشند) را بر هم نزند. اینکه زنی را ببیند که بی‌سواد ولی تا دم مرگ، مسئول و امانت‌دار است؛ روی مرگ او، باید پارچه‌ای گل‌دار کشید. اینکه وسیله‌ گذر از آب، خراب شود و باید تن به رودخانه مواج بزند؛ ولی وسط جاده‌ای متروک، مردی با قاطر، بهترین تعمیرکار ماشین ‌شود. درست مثل زندگی، همین‌قدر منطقی و سخت، همین‌قدر غیرمنطقی و معجزه‌وار.

دِرب در گویش لُری به معنی زمین سِفت است. ارجاعات و مفاهیم فیلم، این معنی را می‌رساند؛ اما در کل، از به خانه رسیدن مرد ناتوان و آتش روشن‌کردن (شاید برای چای، شاید برای شُستن پسر) در ابتدای فیلم تا تکرار همان صحنه در انتهای فیلم، چند روز بیشتر نمی‌گذرد؛ این چند روز که بس است تا از قدرت باور، ایمان و اراده یک انسان به محبت و تکلیف در روستایی دور، یک جهان مهربانی را به تصویر ‌کشید.

علی کشاورز

کارگردان تئاتر«محرمانه‌های یک زن» درباره این نمایش گفته بود: «نمایش تک‌نفره در تئاتر برای بازیگر و کارگردان، راه‌رفتن روی لبه تیغ است». به روایت دیگر نمایش‌های یک‌نفره از داستان، ساختار تا بیان و حس و... باید آن‌چنان در قامت یک بازیگر دوخته شده و بنشیند که مخاطب را بر نشستن و دیدن، مجاب کند. مخاطبی که آمده نمایش ببیند تنها با یک نفر مواجه می‌شود. آن یک نفر، تمام تئاتر است. کوچک‌ترین لغزش تک بازیگر باعث ازدست‌رفتن نمایش می‌شود و وسایل صحنه، نور، موسیقی و حتی بازیگری دیگر برای پوشش اشتباهات حتی سهوی نمی‌توانند به کمک او بیایند. همه چیز تنها بستگی به حس، درک بازیگر از نقش و انتقال درست آن در همان روز و همان ساعت اجرا دارد.
حُسن «محرمانه‌های یک زن»، دقیقاً بر پی‌ریزی درست و استحکام ستون اصلی یک تئاتر تک‌نفره، یعنی بازیگر آن استوار است. میترا قلعه پور در طول نمایش، شخصیت یک زن روان‌پریش را در محضر یک قاضی دادگاه بازی می‌کند. دادگاهی بدون حضور فیزیکی و حتی صدای قاضی، تنها راوی دفاع یک زن از خود نیست؛ بلکه راوی کل زندگی اوست. او باید از خود دفاع کند و درعین‌حال تمام احوال و زندگی کاراکتر یعنی عشق، خیانت، نفرت، ازدواج، حس مادری، قتل، بیماری و... را بازی کند. اینجاست که کار و هنر قلعه پور مشخص می‌شود. فراز و فرودهای حسی درست، حرکت و بیان مختص هر یک از این حالات و مو‌قعیت‌ها با کمک وسایلی مثل کُت، کراوات، کلاه‌گیس، عینک و... که هر کدام نماد و شخصیت فرد غایب در صحنه هستند؛ با بازی باورپذیر، نحوه درست برخورد با آن وسیله، حرکات، لحن بیان منطقی قلعه‌ پوراست که جان می‌یابند. (مثلاً کُت نقش شوهر و حالت انداختن آن رو شانه، همراه با لحن، اعتیاد شوهر را نشان می‌دهد و...)
متن نمایشنامه به‌خوبی برخورد زن با تنوع شخصیت‌های نمایش را در ظرف محدود خود و اجرای یک‌ساعته آن جا داده است. مثل یک زندگی واقعی گاهی شخصیت‌ها با ذکر علت معرفی و شخصیت‌پردازی می‌کند و گاه گذرا از آن فرد عبور می‌کند؛ اما هدفمند به زیر متن، علت‌ها، گذشته، جامعه مردسالار و حالات روانی کاراکتر ... دیدن ادامه ›› اصلی و دنیای نامتعادل و پریشان او تا آخر نمایش وفادار است.
حسینعلی بینوایی کارگردان نمایش، از امکان مهم نور، طراحی صحنه و موسیقی، کم استفاده کرده است؛ اما استفاده به جا از آکسسوار محدود صحنه نشان می‌دهد که او کارش را بلد است. نیمکت ساده وسط صحنه، گاه تبدیل به صندلی برای یک قرار عاشقانه و با یک چیدمان و برعکس کردن تبدیل به تریبونی برای دفاع در دادگاه، خانه، ماشین و... می‌شود و جالب‌تر آن که مخاطب آن را می‌پذیرد و پس نمی‌زند. تمامی این چیدمان‌ها، تک‌گویی‌ها، رسیدن به نوسان حس‌ها، لحن و بیان شیوا، رسا و بی تپق بازیگر در کل نمایش، حاصل تمرین‌های مداوم و رسیدن به نگاهی مشترک بین او و کارگردان است.
کارگردان و بازیگر «محرمانه‌های یک زن»، با بار تمرین‌ها، تحمل سختی‌ها و کمبود امکانات مالی و صحنه‌ای عرف، روی لبه تیغ تئاتر یک‌نفره راه رفتند؛ مخاطب را قانع به نشستن بر صندلی‌ها نامناسب خانه نمایش دا کردند و قطعاً لایق تشویق‌های تماشاگران در انتهای این کار هستند.
امیر مسعود و سپهر این را خواندند
مهرناز موسوی این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
نگاهی به فیلم « وضعیت اورژانسی »
تاملی در اضطرار / علی کشاورز
http://fna.ir/1vqfs
مهرناز موسوی این را خواند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
 

زمینه‌های فعالیت

سینما
هنرهای تجسمی
تئاتر
شعر و ادبیات

تماس‌ها

ali_keshavarzz