در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال نمایش روزهای بی باران
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 04:50:20
۲۵ خرداد تا ۱۲ تیر
۲۰:۳۰  |  ۱ ساعت
بها: ۱۸۰,۰۰۰ تومان
+ ۱۰% مالیات ارزش‌افزوده
«روزهای بی باران» عاشقانه‌ای است درباره انتخاب، درباره جای خالی آدم‌ها و درباره دو کلمه‌ای که سرنوشت ما را رقم می‌زند.

توجه: به دلیل بازسازی حریم تئاترشهر، ورودی همه سالنها، تا اطلاع بعدی از پیاده‌روی خیابان ولی‌عصر (عج) است. برای دیدن مسیر لطفا اینجا را کلیک کنید.

 

اخبار

›› نمایش «روزهای بی‌باران» به کارگردانی سعید ‌برجعلی از هفته آینده در تئاترشهر به صحنه می‌آید.

مکان

تقاطع خیابان انقلاب و ولی‌عصر (عج)، مجموعه فرهنگی و هنری تئاترشهر
تلفن:  ۶۶۴۶۰۵۹۲-۴

نقشه بزرگتر و مسیریابی
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
نمایش خوبی بود و هر چهار نفر عالی نقششونو بازی کردن مچکر ازشون
وحید منتظری و سعید برجعلی این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
سلام و خداقوّت
امشب به تماشا نشستم و میتونم بگم ناراضی نبودم..
هرچند نمایشنامه‌ای بود که قبلاً به گونه‌ای اجرا رفته؛ و به موضوعی پرداخته که به هر نحوی و بارها بهش پرداخته شده و میشه ازش بعنوان «کلیشه» یاد کرد،،،اما در اجرایی که من شاهدش بودم بازیگران نقش « پوریا و شبنم » بازی‌های روان و بسیار خوبی داشتن و بازیگر نقش «آوا» هم در دقایق ابتدایی نه،ولی در ادامه بازی مطلوبی رو ارائه کرد.. متأسفانه جابجایی روایت و شخصیت در اجرای (کارگردان-)بازیگر نقش «مهرداد» بخوبی انجام نمی‌شد و بازی در ریتمی یکسان و یکنواخت صورت می‌گرفت...صحنه‌ی ملاقات خواهر و برادر دچار اطناب شده بود و بنظرم می‌تونست کوتاه‌تر بشه،چون دلیل ملاقاتشون چیز دیگری بوده..ضمن اینکه پایانبندی عجولانه و شاید قابل پیش‌بینی نمایش،مایه‌ی تعجب و تأسفه...و نهایتاً باید عرض کنم که مشکل سالن‌های اجرا (چه در مدیریت و چه در تأسیسات و چه در امور دیگه) گویا قرار نیست حل بشه .. و متأسفم که در این اجرا هم مثل چند نمایش دیگه‌ای که اخیراً رفتم،به تماشاچی‌هایی برخوردم که انگار روی فرش وسط پذیرایی خونه‌شون نشستن و دارن جم‌تی‌وی میبینن((تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل))
----
سعیدجان وحیدجان فاطیما ی عزیز و بهار گرامی، خداقوّت و دست‌مریزاد .. با دیدنتون کلی کیف کردم..موفقیت‌تون روزافزون
با سلام و خدا قوت به کل گروه.
جز بازی خانم قاسمی که کاملا معمولی و چندجا با تپق بود بقیه بازی‌ها خوب بود. راستش اصلا وجود شخصیت خواهر و پیش برندگیش توی قصه رو هم درک نکردم. اگر قصه تنهایی آدم‌ها بود که ما با وجود سه تا شخصیت هم به خوبی این رو میدیدیم.
طراحی صحنه ساده اما کاملا در خدمت کار را هم خیلی دوست داشتم.
اما مشکل اصلی من با راوی این نمایش بود؟ راوی کی بود؟ یه دانای کل که به زندگی و احوالات همه جا و هم کس آگاهه؟ اگر بله پس چرا مثلا از شوهر سابق خواهرش و ملاقات اتفاقیشون در خیابون خبر نداشت؟ اگر هم آگاه نیست پس از کجا میدونست آن شب توی خونه دوستاش چی بینشون گذشته. یه مقدار این بلاتکلیف بودن راوی اذیتم کرد کاش نویسنده محترم اول از همه تکلیفش را با راوی کارش مشخص می‌کرد تا من مخاطب هم بدونم قراره از کجا وایسم و قصه رو تماشا کنم.
برای همگی تیم آرزوی موفقیت و سربلندی دارم.
پ.ن: از سالن سایه دوباره خواهش می‌کنم یه فکری برای تهویه هوا بکنه. خیلی زشت توی مجموعه تئاترشهر بری بشینی و از وسط اجرا بخوای بخاطر گرما فرار کنی.