تپق زدن که چیز مهمی نیست ... زیاد در نمایشها پیش می آید ... حداقل من که اخیرا در نمایشهایی که دیده ام زیاد اتفاق افتاده ...
از این که بگذریم نمایش را خیلی دوست داشتم. بیشتر به خاطر جذابیت مفهوم آن. و البته بازیها و صحنه بندی نمایش مجموعا در حد متوسط رو به بالا به نظر من می رسید اما انتخاب مفهوم مناسب جامعۀ ما حرف اول را می زد ...
نمایشی است بسیار قابل تأمل که برای من راهنمای خوبی است تا جامعۀ امروز خودمان را با آن بسنجم و رفتارهای مختلف مردم را در قبال آنچه در کشور می گذرد با رفتارهای شخصیتهای داستان مقایسه کنم ...
مقدمتاً نویسنده که بر سر موضع خود پافشاری می کرد برایم بسیار جذاب بود ... هرچند چنین کسانی در جامعۀ امروز ما به هزار لقب ملقب می شوند و همه جوره از جریان غالب جامعه دور مانده اند اما من آن را بسیار می پسندم ...
کوپن را دیشب در اجرای نزدیک پایان دیدم دو نقطه قوت مهم در این نمایش بود که یکی به بازی همه دوستان به ویژه خانم صدرایی عزیز و آقای میرطاهری مربوط می شد و دیگری اینهمه نگاه جذاب به موضوعی تااین اندازه تلخ که حاصل نوشته عمیقی بوده، اینکه تا این حد بتوان موضوعات روز زندگی را به سخره گرفت که هم تلخیشان کم شود و هم از درجه اهمیت ساقط نشود اتفاق خوبی است. به نظرم مشابه"احتضار پارتی" را اینروزها به واسطه رشدانفجاری شبکه های مثلا اجتماعی مجازی، زیاد شاهدیم. به راحتی آنقدر با موضوعات دردناک کنار می آییم که برایمان طنز می شود. دکور فضای جذابی که از زندگی چنین نویسنده متعهدی در ذهن داریم را، تامین نمی کند و می توانست بهتر باشد. در تمام طول نمایش خیلی ها به گمانم یاد جریان یارانه هایی افتادند که بعضی ها به نظرشان حق بعضی هست و حق بعضی نیست. هیچ انسانی حق ندارد به حقوق طبیعی انسان دیگری تلنگری بزند چه رسد کوپنی اش کند. به نظرم همینکه حداقل 60 نفر عمیق خندیده اند کار خوبی به سرانجام رسیده است.
درود بر نویسنده این کار...چقدر موقع نوشتن متن گریه کرد تا مردم رو بخندونه...